«با دیدن کسانی که مجبور بودند ساعت 12 شب مسافرکشی کنند یعنی بی | سینما یعنی . . .
«با دیدن کسانی که مجبور بودند ساعت 12 شب مسافرکشی کنند یعنی بیشتر از زمانی که باید، کار کنند برایم سوال به وجود آمده بود که آیا انسان برای شکنجه و زجر به دنیا آمده تا فقط کار کند و بتواند یک نان بخور و نمیر دربیاورد و دوباره فردا صبح بعد از یک روز چرک سر کار برود و همان روند تکرار شود؟ حقیقتا از این معادله که ساده هم است، سر در نمیآوردم. درست در زمانی که با این دغدغه همراه بودم، ماشین باجناقم را دزدیدند. زندگی او مانند داستانی که در فیلم اتفاق میافتد، هرگز تحت تاثیر این سرقت قرار نگرفت و حتی اگر هم ماشین پیدا نمیشد، اتفاق خاصی برایش نمیافتاد. بعد از چند ماه ماشین پیدا شد و با هم رفتیم تا آن را از پارکینگ اداره آگاهی کرج تحویل بگیریم؛ ماشین چیزی جز یک موتور و بدنه نبود. فکر کردم که اگر این ماشین متعلق به آدمی بود که باید با آن مسافر کشی میکرد، چه بلایی بر سرش میآمد.»