Get Mystery Box with random crypto!

زبان ابزار نوین بهره کشی انسانِ پسامادی #محمد_آخوندپور_امیر | سازِشهر

زبان ابزار نوین بهره کشی انسانِ پسامادی

#محمد_آخوندپور_امیری

گذر و فاصله گرفتن از عوالم مطالعه، تمرین، تتبُّع و اندیشه در جهان نظریه ها و آرمانشهرها و پای در واقعیاتِ عینی جهان پیرامونی خود گذاردن همواره حاوی تجربیات ارزشمندی بوده و هست. گذر از جهان ذهنی به جهان عینی برای هر انسانی می تواند عبور از عرصه آرمانگرایی به واقع گرایی باشد. واقعیاتی به غایت دردناک؛ اما حقیقتی غیرقابل کتمان و ناگزیر به پذیرش.

اولین مواجهه با جهان پیرامونی می تواند تداعی گر مردمانی باشد که برای زنده ماندن به هرجایی که تصورش را بنمایید چنگ می اندازند. رمز پیروزی و اکسیر زندگانی در این آوردگاهِ پُر هیاهوی، دلهره آور و شدیداً هابزی، پای گذاردن بر گلوی دیگری است. انسانِ عصر پسامادی را همچون گمگشته ای حیران با چشمانی متعجب در دریایی مواج، خشمگین و طوفانی باید یافت که سوار بر قایقی شکسته و در آستانه غرق شدن به سختی پارو می زند تا شاید ساحل نجاتی از دوردست ها نمایان گردد.

آدمی در جهان امروزین بشدت تنهاست. این حقیقت تلخی است که ما را گذری از آن نیست و نخواهد بود. عبور از عرصه جماعت گرایی به فردگرایی، نویدبخش هیچ آزادی رهایی بخشی برای انسان زمینی نبوده؛ بلکه تنها ما را به داخل قفس های تنگ و کوچِ درونمان رهسپار نموده است. آنگاه که از پیوندهای جامعه سنتی خود عزم نیل به جهان مُتجدد را در سر پرواندیم هیچ گاه تصور آن را نمی نمودیم که دچار گسستی چُنین دلهره آور و دهشتناک گردیم.

در میان گفتگو با مردمان شهر، ساعتی را به همنشینی با دوستی گذراندم که بیش از یک دهه از عمر خود را در مغرب زمین سپری نمود. هیچ گاه از خاطرم نمی رود که برای رفتن و رسیدن به آن مدینه فاضله ای که در آن آزادی، دیگر گوهر نایابی نبود و دیگر کسی را به جهت باورهایش مورد استنطاق قرار نمی دادند، همواره چشمانش برق شادی می زد. گویی همین دیروز بود که خبر پذیرش اقامتش در دیار غربت برای او و نزدیکانش مترادف با خوشبختی ابدی تعبیر گشت و پیروزمندانه سرود آزادی را همچون مانیفستی قهرمانانه سر می داد.

در میانهِ نوشیدن چای رفاقت و براساس همان سنت مالوف با او سخن گفتم. نظاره کردم که یارِ قدیمی خسته تر از آنی است که تصورش را می نمودم. برایم از اتوپیای جهانِ پسامدرنیته سخن گفت. از تجربه زیستِ انسانِ تهی گشته از معنا برایم دمی سخن گفت. در آن دیار غربت، انسانی را تحویل می گیرند و رباتی بی روح و فاقد هرگونه عاطفه را تحویلت می دهند. در مهد آزاری و رهایی باید آموخت که در تنهایی خود بجنگی. باید بیاموزی که تو تنها مهره ای هستی در چرخ دنده های نظام سرمایه داری که تضمین رشد اقتصادی امروز و فردای آن کشور، در گروی سگ دو زدن های جان فرسای توست. از آن آسمان خراش های چشم نواز، از آن آزادی های اجتماعی، چیزی جز صورتکی مُضحِک و فریبنده نصیب تو و جماعتی بمانند تو نخواهد گردید. باید آموخت که آزادی از یک قفس تنها تو را به اندرون قفسی بزرگتر و پُر زرق و برق تر سوق خواهد داد.

و او دریافت که آسمان نیلگون در همه جا همین رنگ است. آدمیان در پیِ کامیابی همواره می دوند. یکی در پی نان، یکی در پی آزادی و دیگری در پی عدالت. و سیاستمداران بر اریکه قدرت، غریو حق طلبی سر می دهند برای من، تو و هر آنکس که آمده تا در سایه سار دموکراسی و آزادی اندکی بیارامد. آنها تنها شیوه برده بودن و برده زیستن را در شمایلی مُلوّن و مسحورکننده در چارچوبِ قوانینِ مدنی خودساخته می آموزند.

دوستان و مهربان یاران، گذر از جهان ذهنی به سوی عینیات جهان پیرامونی به ما می آموزد که جهان همچنان بشدت هابزی، سرکش و بی رحم است. تنها ابزارهای تحمیق جماعت انسانی رنگ و لعابی رویایی بر خود گرفته، وگرنه در خورجینِ مبشران عدالت و آزادی، گردن آویزی از پولاد قرار دارد که جماعت انسانی را همچنان به بردگی بکشاند. بهوش باشید آنکه برایتان سرود نان، آزادی و کار سر می دهد، بیشتر از دیگران در پی فریبتان آمده است؛ چراکه برای به اسارت درآوردنتان با بهره گرفتن از دنیای واژگان رنگارنگ آمده است. این حقیقت را نصب العین خود قرار دهید که امروزه زبان و کلام آرمانی، بنیادی ترین ابزاری است که نظم اجتماعی مهندسی شدهِ نظام بهره کش برای به بردگی کشاندن انسان عصر اطلاعات و دانش از آن بهره می گیرد.


جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY