2020-11-09 15:57:41
داستان قاشق بزرگه
مادرم یه قاشقی دم دستشون برای آشپزی داشتن که بهش میگفتن قاشق بزرگه...
این قاشق خیلی دم دست مامان بود طوری که پیمانه تقریبا همه چیز قاشق بزرگه بود،
و جالب به همین شیوه هم غذا درست کردن رو هم از مادر یاد گرفته بودیم...
مثلا ادویه این میزان از قاشق بزرگه
حبوبات این میزان و ربگوجه، آب، سبزیجات و....
همه چیز خوب بود تا زمانی که قاشق بزرگه از بین رفت، انگار اتفاق خیلی مهمی افتاده تا مدتها انگار میزانها دستم نبود و این موضوع بدون این که خیلی متوجهش باشم عصبی و کلافم میکرد.
خیلی طول کشید تا یاد گرفتم بدون قاشق بزرگه هم میشه راحت آشپزی کرد،
ولی اینبار دیگه به هیچ قاشق و پیمانهای دل نبستم،
چون مطمئن شدم هدف درست کردن یه غذای خوشمزه هست حالا با هر وسیله ای،
درست مثل داستان زندگی که آخرش قرار هست از مسیر لذت برده باشیم و رسالتی که وظیفمون بوده روی زمین انجام بدیم، اجرا کرده باشیم،
حالا با هر وسیله ای...!!
چیزهای زیادی هستن که دلبستشون میشیم و فکر میکنیم نمیشه بدون اونها زندگی کرد... دقت کردین؟!
بیاین با هم قرار بذاریم امروز قاشق بزرگه زندگیمون رو کنار بذاریم و از پیمانههای دیگه هم استفاده کنیم تا هم یاد بگیرین میشه با پیمانههای دیگه هم به هدف رسید هم اگر یه روز قاشق بزرگه نبود کلافه و سردرگم نشیم.
حال دلتون خوب...
راستی قاشق بزرگه شما چی هست؟
#رفیعه_السادات_شهیدی
#مشاور_خانواده
#کمی_تامل
#حل_مسئله
#دلبستگی #زندگی #زندگی_بهتر
824 viewsedited 12:57