مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت. آن زن کرهها را به صورت دا | شبستان دلها☄️
مرد فقیری بود که همسرش کره میساخت. آن زن کرهها را به صورت دایرههای یک کیلویی میساخت و مرد آن را به یکی از بقالیهای شهر میفروخت و در مقابل مایحتاج خانه را میخرید.
روزی مرد بقال به اندازه کرهها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره نهصد گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت": دیگر از تو کره نمیخرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من می فروختی در حالی که وزن آن نهصد گرم است."
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:" ما وزنه ترازو نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار میدادیم." اغلب رفتار دیگران با ما ، بازتاب رفتار ما با آنهاست...