Get Mystery Box with random crypto!

از کوچه خیابان های شهر که گذر می‌کنی... ذهن ناخوداگاه به ریسما | | باگ آفرینش |

از کوچه خیابان های شهر که گذر می‌کنی...
ذهن ناخوداگاه به ریسمان دیگری برای وقت گذراندن چنگ انداخته و اسکن می کند هر آنچه را که دیدگان غمبارت برایش مخاطره می کند، تا تابی دور شوی از هر آنچه هست و نیست؛ تا دمی از دست و پا زدن در افکاری که همانند باتلاقی تو را مدفون کرده و تنفس را برایت دشوار کرده، رهایی یابی...

روح های شاد و غمباری را رصد میکنی که سوارند بر چهار پارچه استخوان پوسیده ای که قفسی شده برای به خلسه نرفتن ها و حس آزادی را نیافتن ها...
گاهی به تفکیک آن ها می پردازی و نظاره گر تفاوت ها و شباهت ها می شوی. آدم های رنگی رنگی که شادمانانه از زندگی لذت برده و خود را در قید و بندها محدود نمی کنند. دلشکسته های داغداری که غم از تک تک اجزای صورتشان پیداست و آدمک هایی از این قبیل با افکاری خوانا یا ناخوانا...

در جریان بودن زندگی را حس می‌کنی، جریانی ناشی از جاندارانی که با دم و بازدم هایشان در هر ثانیه معنی بخشی شدند، برای این زندگی سرشار از راز و رمز. در را برای افکار مثبت میگشایی تا کمی از پیله ی سفت و سختی که ساختی بیرون بیایی و پروانه شوی..

#unlegal

@Crbug