Get Mystery Box with random crypto!

سنجشگرانه اندیشیدن

لوگوی کانال تلگرام critical_thinking_skills — سنجشگرانه اندیشیدن س
لوگوی کانال تلگرام critical_thinking_skills — سنجشگرانه اندیشیدن
آدرس کانال: @critical_thinking_skills
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 374
توضیحات از کانال

شعار روشنگری این است: جرأت اندیشیدن داشته باش!
ایمانوئل کانت
@alipezeshki

Ratings & Reviews

2.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-06-30 23:18:53
اخبار راست و دروغ را چگونه تشخیص دهیم؟

‏ @critical_thinking_skills
132 views20:18
باز کردن / نظر دهید
2022-03-24 12:52:52
بیشتر اوقات نادانی است که موجب اطمینان می‌شود، نه دانایی. کسانی که قاطعانه می‌گویند علم فلان یا بهمان مسئله را هرگز حل نخواهد کرد، آنهایی هستند که کم می‌دانند، نه آنهایی که زیاد می‌دانند.

‏ چارلز داروین
نسب انسان (۱۸۷۱)

@critical_thinking_skills
348 views09:52
باز کردن / نظر دهید
2021-09-28 17:36:22
در اهمیت نقادانه اندیشیدن!

@critical_thinking_skills
589 views14:36
باز کردن / نظر دهید
2021-09-25 01:39:54 شارلاتانیسم: یک تا هفت

کاوه لاجوردی

اینها لابد نشانه‌های قطعی‌ای نیست (و وجودشان هم لازمه‌ی شارلاتانیسم نیست)؛ این‌قدر هست که وقتی بیش از سه تا را در کسی می‌بینم جداً به صداقت‌اش شک می‌کنم.

منظورم از "شارلاتان" کسی است که، با هر قصدی، مدعیِ داشتنِ دانشی است که در واقع ندارد و می‌داند که ندارد (یا دست‌کم در اوائلِ کارش می‌دانست که ندارد). در اینجا با شارلاتانیسم در حیطه‌های علمی سروکار دارم، نه مثلاً با کسی که به دروغ ادعا می‌کند می‌تواند بیماری‌ای را درمان کند یا با روحِ الیزابت تیلر حرف بزند. بعضی از اینها که فهرست می‌کنم شاید در شخصِ بسیار جوانی هم که تازه با موضوعی آشنا شده و هیجان‌زده شده است و با معیارهای آکادمیک آشنا نیست بروز بکند؛ اما به نظرم از کسی که عنوانِ "استاد" و "دکتر" دارد (و حتی از دانشجوی بعد از لیسانس) پذیرفته نیست.

یک. در بحث‌اش مکرراً می‌گوید که وقت ندارد. حتی بخشِ معتنابهی از وقت‌اش را صرفِ این می‌کند که بگوید وقت ندارد که همه‌ی حرف‌هایش را بگوید—پنجاه دقیقه فرصت دارد صحبت کند (و کسی هم قرار نیست حرف‌اش را قطع ‌کند)، و در هفت دقیقه‌ی اول می‌گوید که موضوع جدی و مهم است و حیف که فرصت کم است. اهمیت و جدی‌بودنِ موضوع را هم توضیح نمی‌دهد؛ فقط می‌گوید که موضوع بسیار عمیق است و وقت ندارد.

دو. زیاد اسم‌پرانی می‌کند. اسمِ دست‌کم ده نفر از مشاهیرِ بحث را می‌آورَد، و به هیچ کدام هم ارجاعِ دقیقی نمی‌دهد.

سه. از او "نمی‌دانم" یا "بلد نیستم" یا "نخوانده‌ام" زیاد نمی‌شنوید (و "قطعاً" و "حتماً" زیاد می‌شنوید).

چهار. عبارات و جملاتِ غامض به‌کار می‌برَد، و وقتی هم از او بخواهید که درباره‌ی فلان عبارت که ظاهراً چونان اصطلاحی فنـّی به‌کارش می‌برد (مثلاً "پارادایمِ ذهنیِ متافیزیکیِ لاک-سپینوزا") کمی توضیح بدهد، عملاً می‌گوید که اگر با این اصطلاح/موضوع آشنا نیستید اصلاً حق نداشته‌اید که واردِ بحث بشوید. مدعا و طرحِ استدلال‌اش را هم به‌صراحت و به‌اختصار نمی‌گوید، حتی اگر خواهش کنید.

پنج. در بحث‌اش فراتر از مقدمات نمی‌رود. مثلاً عنوانِ سخنرانی‌اش می‌گوید که ناسازگاری‌ای هست بینِ فلان ایده‌ی جان ستیوارت میل (که اسمِ مطنطنی هم دارد) و آراءِ جان رالز. برایمان از میل می‌گوید و از اینکه در کودکی چگونه بوده و زندگیِ خصوصی‌اش چه بوده و پدرخوانده‌ی راسل بوده و پدرِ معنویِ جامعه‌ی مدرنِ لیبرالِ غرب است و از این قبیل. گریزی می‌زند به چند اصطلاحِ منطقیِ میل (و می‌گوید که در این سخنرانی به جنبه‌های منطقی یا علمیِ میل کاری ندارد). می‌گوید که رالز کِی مرده است و می‌گوید که آدمِ مهمی بوده و کتاب‌اش چند بار چاپ شده، و به نقل از دوستی خاطره‌ای از یکی از کلاس‌های رالز می‌گوید. می‌گوید که برای رالز انصاف مهم بوده. از علاقه‌مندیِ خودش به رالز می‌گوید.

احتمالاً مقداری کارِ "تطبیقی" می‌کند، در بیانِ اینکه متفکرانِ ما هم البته قرن‌ها پیش از رالز حرف‌های مشابهی زده‌اند. بعد از همه‌ی اینها، دو دقیقه درباره‌ی عدالت در نظرِ رالز می‌گوید، در حدِ چیزی که هر کسی می‌تواند در ابتدای مدخلِ ویکیپدیا بخواند. بعد ابرازِ تأسف می‌کند از اینکه وقت‌اش تمام شده است.

شش. سعی می‌کند مکاتب و نظریه‌های مشهوری را فی‌المجلس و در پنج دقیقه (یا در یک‌ونیم صفحه) به‌کلـّی رد کند.

هفت. به‌جای استدلالِ منطقی، شعر می‌خوانـَد و اقوالِ بزرگان را نقل می‌کند. نقل‌هایش از جنسِ چیزهایی است که مثلاً در سایت‌هایی پیدا می‌شود که روزی یک جمله‌ی زیبا منتشر می‌کنند. خیلی که عمیق بشود، می‌رسد به چیزی از جنسِ "خدا تاس‌بازی نمی‌کند".

@critical_thinking_skills
552 views22:39
باز کردن / نظر دهید
2021-05-20 07:15:55
چرا بحث‌های سیاسی و مذهبی خیلی وقت‌ها بی‌نتیجه هستند و حتی به دعوا و درگیری ختم می‌شوند؟

@critical_thinking_skills
734 views04:15
باز کردن / نظر دهید
2021-02-09 05:39:38 فهرست مغالطه‌ها

قسمت دوم

مغالطات ادعای بدون استدلال

●استدلال از راه سنگ: ایجاد زمینه‌ای برای طلب نکردن دلیل ازسوی مخالفان و سلب امکان نقّادیِ مدعای موردنظر.

●اتهام نادانی: ادعای این‌که آن مدعا بسیار واضح و بدیهی‌ست و نیاز به استدلال ندارد.

●مسموم کردن سرچشمه: نسبت دادن یک صفت منفی و مذموم به مخالفان آن مدعا یا کسانی که تردید می‌کنند.

●مغالطهٔ تله‌گذاری: نسبت دادن یک صفت مثبت و ممدوح به موافقان آن مدعا یا مخاطبانی که آن را می‌پذیرند.

●مغالطهٔ توسل به جهل: این‌که مدعای موردنظر نفی نشده‌است یا دلیلی برخلاف آن نیست؛ پس آن درست است.

●مغالطهٔ طلب برهان: درخواست از مخاطبان که اگر مدعای موردنظر را نمی‌پذیرند، ضد آن دلیل بیاورند.

●مغالطهٔ طردِ شُقوق: با ذکر عیوب شُقوق مختلف، مطلوبیت شِقّ موردنظر را اثبات کردن.

●مغالطهٔ تکرار: تکرار مدعا به‌جای استدلال برای اثبات آن.

●فضل‌فروشی: تظاهر به داشتن کمالات و فضل بسیار برای این‌که سخن گوینده (فاعلِ امر یا سخن) پذیرفته شود.

●کمیت‌گرایی افراطی: استفادهٔ نابه‌جا از اعداد و ارقام برای نشان دادن دقت زیاد مدعا.

●مغالطهٔ بیان عاطفی: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت به‌جای استدلال‌های موافق یک مدعا، و بالعکس.

●عبارات جهت‌دار: استفاده از کلماتی با بار ارزشیِ مثبت و منفی به‌جای استدلال یک مدعا.

●مغالطهٔ توسل به احساسات: تأثیر روانی بر مخاطب و استفاده از احساسات و عواطف برای منحرف کردن او از مقام استدلال.

●تهدید: جای‌گزین کردن زور به‌جای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را نپذیرد، آسیبی به او خواهد رسید.

●تطمیع: جای‌گزین کردن منفعت‌طلبی به‌جای استدلال؛ یعنی اگر مدعای موردنظر را بپذیرد، نفعی به او می‌رسد.

●جلب ترحم: جای‌گزین کردن ترحم و دلسوزی به‌جای استدلال؛ یعنی تشویق به پذیرفتن سخن شخص قابل ترحم.

●آرزواندیشی: جای‌گزین کردن امید و آرزو به‌جای استدلال.

●عوام‌فریبی: استفاده از هیجان جمعی؛ گرایش به تفاخر به‌جای استدلال.

●مغالطهٔ توسل به مرجع: استفاده از نظر افراد مشهور به‌عنوان حجت و دلیل برای یک مدعا.

●مغالطهٔ تجسم: فرض و گمانِ یک جسم عینی و خارجی به‌ازای هریک از الفاظ و کلمات.

●مغالطهٔ توسل به احتمالات: بهره‌گیری از احتمالات به‌جای استدلال.

●مغالطهٔ جَزمی‌گرایی: مطرح کردن مدعا و اجازه ندادن تشکیک در آن.

●مغالطهٔ توسل به ترس: مغالطه‌ای است که در آن فرد تلاش می‌کند که حمایت از نظر خود را با ایجاد ترس و غرض‌ورزی به سمت رقیب ایجاد کند. این نوع از مغالطه در سیاست و بازاریابی امری عادیست.

●مغالطه وجودی: شخص به جای آوردن دلیل و برهان برای حقانیت و درستی یک عقیده یا نظر، به موجود بودن آن عقیده متوسل می‌شود و احتجاج می‌کند که چون فلان عقیده در بین بعضی افراد وجود دارد، پس حقیقت نیز دارد.

@critical_thinking_skills
968 views02:39
باز کردن / نظر دهید
2021-02-09 05:36:20 فهرست مغالطه‌ها

قسمت اول

آنچه در زیر می‌آید، مروری گذرا بر برخی از مغالطه‌هاست:

مغالطات ابهام

●مغالطهٔ اشتراک لفظ: استفاده از واژه‌هایی که دارای دو یا چند معنا هستند، بدون قرینه‌ای که بر معنای مورد نظر، دلالت کند.

●کژتابی یا ابهام ساختاری: به‌کارگیری جمله‌ای که می‌تواند به دو یا چند گونه بیان و فهمیده شود.

●مغالطهٔ ابهام واژه: استفاده از واژه‌های مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.

●اهمال سور: عدم ذکر سورِ قضیه و تلقی آن به‌عنوان قضیه‌ای کلی.

●تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یک‌دیگر، درحالی‌که برای شناخت هریک نیازمند به شناخت دیگری باشیم.

مغالطات عدم دقت برای گمراه‌سازی

●مغالطهٔ کُنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبهٔ خاص از یک پدیده به‌عنوان ذات و اساس آن.

●علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است به‌عنوان علت اصلی.

●بزرگ‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت به‌صورت بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن‌چه هست.

●کوچک‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت به‌صورت کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تر از آن‌چه هست.

●مغالطهٔ متوسط: مغالطهٔ آماری برای بیان اطلاعات خاص موردنظر.

●نمودار گمراه‌کننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری.

●تصویر گمراه‌کننده: استفادهٔ نادرست از اندازهٔ تصویری که به‌عنوان نشانهٔ داده‌های آماری به‌کار می‌رود.

مغالطات نقل

●دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت.

●توریه: بیان سخنی که معنای آن به‌ظاهر درست است، اما آن‌چه مخاطب از آن درک می‌کند نادرست و دروغ است.

●نقل قول ناقص: نقل گزینشی بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلی او در مجموعهٔ سخنانش.

●تحریف: کاستن و افزودن محتوای یک متن.

●تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.

●مغالطهٔ تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی‌ای که موردنظر گوینده نیست.

@critical_thinking_skills
637 views02:36
باز کردن / نظر دهید
2020-10-05 05:42:48 تئوری فیل سفید
سناریو عدم خروج از معامله‌ای با وجود ضررده بودن آن

در زمان‌های گذشته چند نسل نادر از فیل‌ها زندگی می‌کردند که سفید رنگ بودند. فیل‌های سفید ارزش زیادی داشتند و به عنوان هدیه‌های دیپلماتیک گرانبها بین کشورها رد و بدل می‌شدند و پادشاهان در سفرهایی که داشتند این فیل را به عنوان هدیه به پادشاه کشور میزبان می‌دادند.

هزینه نگهداری و تغذیه این فیل‌ها بسیار زیاد بوده است، زیرا نوع خاصی از گیاهان را مصرف می‌کردند، در ساعات خاصی شست‌وشو داده می‌شدند، محل نگهداری‌ آن‌ها ویژگی‌های خاصی داشت و حتی گاهی بخشی از دربار را برای نگهداری این فیل‌ها به کار می‌گرفتند.

مشکل زمانی به وجود می‌آمد که کشور به دلایلی مثل قحطی، سیل، جنگ و… دچار کمبود منابع می‌شد. با وجود گرسنگی مردم و دربار دیگر دلیل منطقی وجود نداشت که پادشاهان بخواهند از فیل‌ها نگهداری کنند، ولی به دلیل این که در گذشته هزینه‌های زیادی را صرف این فیل‌ها کرده بودند، ترجیح می‌دادند باز هم هزینه کنند تا دستاوردهای قبلی آنها از بین نرود. و گاهی حتی زنده ماندن این فیل‌ها را به زنده ماندن مردم ترجیح می‌دادند!

در واقع اصطلاح فیل سفید به دارایی‌هایی از زندگی و سازمان ما گفته می‌شود که امروزه کاربرد و فایده‌ای برای ما ندارند و هزینه‌ نگهداری آنها بیش‌تر از سودشان است، ولی ما باز هم اصرار به نگهداری این دارایی‌ها داریم.

اثر فیل سفید در زندگی شخصی:

گاهی در زندگی شخصی رابطه‌ای را فقط به دلیل هزینه‌هایی (احساسی، زمان و…) که برای ما داشته است ادامه می‌دهیم و چون انرژی و زمان و محبت زیادی را صرف آن فرد یا آن گروه کرده‌ایم، با علم به این که آن رابطه برای ما سودی ندارد، باز هم به آن ادامه می‌دهیم.

اثر فیل سفید در زندگی کاری:

شما ۷ سال در رشته مهندسی درس خوانده‌اید و بعد از اتمام فارغ التحصیلی کاری به شما پیشنهاد می‌شود که ابدا مرتبط با رشته شما نیست ولی شما به آن علاقه دارید و از نظر مالی و پتانسیل رشد نیز شغل بسیار خوبی است، اما به دلیل این که اگر آن را قبول کنید تصور می‌کنید که ۷ سال عمر خود را هدر داده‌اید، پس این فرصت گرانبها را از دست خواهید داد و شما مجبور خواهید شد بقیه عمر خود را صرف نگه داری فیل سفید زندگی خود کنید.

اثر فیل سفید در سیاسیون:

در اقتصاد سیاسی، فیل سفید به پروژه‌های سرمایه‌گذاری‌ای گفته می‌شود که با هزینه‌ بسیار زیاد به دست می‌آیند ولی سود خاصی ندارند. این پروژه‌ها توسط سیاسیون به عنوان وسیله‌ای برای مرید پروری استفاده می‌شود. این سیاست‌مداران هزینه‌های زیادی برای این گروه خاص انجام می‌دهند که دستاورد آن چنانی ندارند.

اثر فیل سفید در معاملات مارکت:

شما پس از اندکی تحقیق مقداری از ارزی را تهیه می‌کنید به امید آن که با هلدینگ و نگهداری آن ارز در طی چند هفته تا چند ماه آینده رشد کند و شما سود خوبی نصیبتان شود، اما پس از گذشت چند هفته قیمت آن ارز شروع به پایین آمدن‌ می‌کند و شما با این توجیه که آینده دارد و باید صبر ‌کرد هنوز آن ارز را نگه خواهید داشت و در عین حال که سرمایه شما رو به کاهش است به امید آینده آن را نمی‌فروشید.

پس از گذشت چند ماه شما ارز های دیگر با پتانسیل رشد بسیار بیشتری را خواهید دید، اما به دلیل هزینه و زمانی که برای ارز قبلی خود صرف کرده‌اید تمایلی به خروج از آن و فروش آن ‌با ضرر ندارید و چندین ماه دیگر با نگهداری آن خود را دچار ضرر مالی و سرزنش ورود به این ارز می‌کنید و این‌ ارز دقیقا همان‌فیل سفید مالی شماست که باید زودتر آن را کُشت.

در واقع پشت سناریو فیل سفید علت خودسرزنشی پنهان شده است: اگر از کار یا چیزی که روی آن زمان و انرژی زیادی گذاشته‌ایم خارج شویم یعنی این را قبول کرده‌ایم که مدت‌ها عمر خود را تلف کرده‌ایم و سختی قبول عدم کفایت تصمیم گیری مانع تغییر وضعیت می‌گردد و این نقطه دقیقا همان فیل سفید است.

فیل‌های سفید منابعی هستند که به علت هزینه‌های غیر قابل بازگشتی که در مورد آنها انجام شده، با وجود مولد نبودن و مفید نبودن، نمی‌توانیم از لحاظ احساسی به سادگی آنها را از مجموعه‌ منابع و دارایی‌های خود حذف کنیم و هزینه‌‌های آتی آنها را هم می‌پذیریم.

فیل سفید شما چیست؟

@critical_thinking_skills
1.1K views02:42
باز کردن / نظر دهید
2020-09-15 06:29:15
جرأت اندیشیدن داشته باش...

انسان‌ها بیش از هر چیز دیگر، از اندیشیدن وحشت دارند، بیش از فقر، حتی بیش از مرگ. «اندیشه» انقلاب می‌کند، از تخت به زیر می‌کشد و نابود می‌سازد. امتیازات دروغین، سنن و عرف جوامع، و عادات راحت طلبانهٔ انسان‌ها را، بدون ذره‌ای رحم، از دم تیغ می‌گذراند. هیچ قانونی را به رسمیت نمی‌شناسد؛ آنارشیست است. مراجع قانونی را به پشیزی نمی‌انگارد و بر خرد کهن نیز وقعی نمی‌نهد.

اندیشه به سادگی در گودال جهنم می‌نگرد و هراسی او را فرا نمی‌گیرد. بشر، لکه کوچکی مغروق در ژرفای بی پایانی از سکوت است؛ اندیشه این را می‌بیند و با این حال، غرورمندانه خود را به نمایش می‌گذارد، گویی ارباب کائنات است. «اندیشه» چالاک، آزاد و عظیم است، یگانه روشنایی این جهان و بزرگ‌ترین مایه فخر بشر.

برتراند راسل
چرا بشر می‌جنگد

@critical_thinking_skills
611 views03:29
باز کردن / نظر دهید
2020-08-29 03:24:39گفت‌وگو می‌کنیم یا جدل؟

رضا بابایی

«گفت‌وگو»، زبان تمدن‌ها است. هیچ تمدنی بدون گفت‌وگو شکل نگرفته و بدون آن نیز دوام نیافته است. انسان‌های متمدن، حتی برای حل مسائل درونی و درمان بیماری‌های روحی خویش به گفت‌وگو با روان‌شناسان و مشاوران متخصص پناه می‌آورند. وقتی می‌توان درونی‌ترین مسائل انسانی را از راه گفت‌وگو حل و فصل کرد، چرا در مسائل عینی و علمی و اجتماعی نتوانیم؟

با وجود این، «گفت‌وگو» گاه تبدیل به جدل می‌شود.از یک سو ما به چیزی به اندازۀ گفت‌وگو نیاز نداریم و از سوی دیگر، هیچ چیز به اندازۀ جدل، ما را از نعمت گفت‌وگو محروم نمی‌کند. اکنون در صدها و هزاران گروه مجازی و محفل علمی و سیاسی، جدل فرمانروایی می‌کند و انسان‌های بسیاری به این خیال خام که در حال گفت‌وگو با یک‌دیگرند، در ورطۀ مجادلات بی‌ثمر و بی‌پایان افتاده‌اند.

مرز میان گفت‌وگو و جدل، بسیار باریک و مبهم است. تفاوت‌های جدل با گفت‌وگو، باید موضوع چندین رسالۀ دانشگاهی باشد. آنچه من در اینجا یادآوری می‌کنم، چند نکتۀ ساده و سربسته است:

هدف گفت‌وگو، این است که من بدانم در ضمیر شما چه می‌گذرد و شما بدانید که درد من چیست؛ اما جدل، تشنۀ پیروزی است و شهوت استیلا بر غیر دارد.

پایان جدل، دشمنی است و پایان گفت‌وگو، دوستی. ذهن و زبان جدلیون، در تسخیر سوء ظن به دیگران یا خودخواهی است؛ اما گفت‌وگو، راهی است برای کاستن از افتراق‌ها و سوءتفاهم‌ها. گفت‌وگو ما را به یک‌دیگر نزدیک‌‌تر می‌کند و جدل، دورتر و دشمن‌تر. گفت‌وگو، اگر گرهی نگشاید، گره را کورتر نمی‌کند.

در گفت‌وگو، میان اندیشه و صاحب اندیشه فرق می‌گذاریم. یعنی مخالفت ما با اندیشه‌ای، به دشمنی ما با صاحب آن اندیشه نمی‌انجامد.

در گفت‌وگو می‌کوشیم که حرف دیگری را بفهمیم و در جدل می‌کوشیم که حرف خود را در گوش او فرو کنیم.

اهل جدل، درد حقیقت ندارند. از همین رو هیچ‌گاه به هیچ خطایی یا جفایی اعتراف نمی‌کنند. اما در گفت‌وگوی سالم، طرفین گه‌گاه می‌پذیرند که در فلان مسئله خطا کرده‌اند یا دچار غفلت یا مبالغه شده‌اند یا تند رفته‌اند.

جدل، استثمار گفت‌وگو است؛ یعنی گفت‌وگو در جدل، بهانه‌ای بیش نیست. بدین رو اهل جدل، گاهی این بهانه را وامی‌نهند و از ابزاری دیگر استفاده می‌کنند که هیچ سنخیتی با گفت‌وگو ندارد؛ مانند زورگویی و تهدید و نصیحت و افشاگری و تجاوز به حریم خصوصی افراد.

جدل‌گرایان، معمولا زبانی درشت‌گو و پر از نیش ‌و کنایه دارند؛ اگرچه هر درشت‌گویی جدل‌گرا نیست و هر جدل‌گرایی درشت‌گو نیست.

جدل گذشته‌گرا است؛ اما گفت‌وگو آینده‌ساز است. در جدل، شما از راهی دفاع می‌کنید که آن را طی کرده‌اید؛ اما در گفت‌وگو راهی را می‌جویید که آینده‌ را بسازد. از همین رو گفت‌وگو پیش‌رونده است؛ اما جدل، هر بار به نقطۀ آغاز برمی‌گردد.

سماجت و افراط در پیگیری مباحث، از نشانه‌های اهل جدل است. اهل گفت‌وگو به همان آسانی که وارد گفت‌وگو می‌شوند، آن را رها می‌کنند و می‌دانند که کجا و کی باید کنار بکشند؛ اما جدلیون تا بالا بردن پرجم پیروزی و اعتراف خصم به شکست، دست‌وپا می‌زنند.

@critical_thinking_skills
1.3K views00:24
باز کردن / نظر دهید