جهان اجتماعی چیست؟ بهروز رضائیمنش آیا ممکن است این جه | اندیشه انتقادی
جهان اجتماعی چیست؟
بهروز رضائیمنش
آیا ممکن است این جهان اجتماعی که دیده میشود، احساس میشود و توسط ما با این همه اشکال مختلف لمس میشود، چیزی مثل یک خواب، یک توهم باشد؟ اگر کسی در جستجوی حقیقت است، هیچ جایگزینی برایش وجود ندارد به جز آنکه جهان را بعنوان یک جهان غیرواقعی بپذیرید. تا زمانیکه از این تصور که "این جهان" واقعی است، دست بر ندارید، ذهن شما همیشه به دنبال او و در اسارت او خواهد بود. اگر این جهان ظاهر و محسوس را بعنوان جهان واقعی در نظر بگیرید، هرگز نخواهید توانست جهان واقعی بشناسید. پس واقعیت چیست؟ واقعیت آن چیزی است که ساختهی ذهنیت تاریخی بشر و ذهن انسان نیست. مثال: "مار بصورت طناب" به تصویر کشیده میشود. تا زمانی که شما طناب را مار میبینید، نمیتوانید طناب را همانگونه که هست ببینید. پس حقیقت در این مثال چیست؟ حقیقت این است که در این مثال، از ابتدا اصلا ماری وجود نداشت که بخواهد واقعی باشد. ولی مردم چه دارند میبینند؟ مار نکتهی خیلی خیلی مهم این است که برای بسیاری از مردم پذیرفتن این که جهان اجتماعی غیرواقعی است، آسان است. اما چیزی که برای آنها بسیار سخت و دشوار است، این است که با "ایمان راسخ" آن را واقعاً غیرواقعی بدانند! بسط بیشتر موضوع: شما وقتی که در خواب بسر میبرید، و در حال خواب دیدن هستید، برایتان جهان خوابتان واقعی است و تا زمانی که خواب شما و خواب دیدنتان ادامه داشته باشد، همه آنچه را که در خواب میبینید، برای حواس پنجگانهتان واقعی است. در حالی که دارید خواب میبینید چه چیز غلطی است؟ چه چیزی غیرواقعی است؟ اگر در خواب در حال گفتگو با پدر مرحومتان باشید، آیا غیرواقعی است؟ آیا ممکن است که در خواب، به آنچه که در خواب میبینید به دیدهی شک نگاه کنید؟ به همین ترتیب، شما در بیداری هم نمیتوانید به غیرواقعی بودن واقعیتهایی که در این جهان (جهان بیداری) دارید تجربه میکنید، شک کنید. اکنون باید بدانید که "جهان اجتماعی"، "جهانی طبیعی" نیست. جهان طبیعی اعتباری نیست، ولی جهان اجتماعی و حتی علوم انسانی و اجتماعی آن، چیزی جز اعتباریاتی که برساختههای ذهن هستند، نیست. همهی چیزهایی که در "جهان اجتماعی" جاری است، واقعی و حقیقت نیستند، جملگی اعتباریاند. جملگی قراردادهای اجتماعی بشر هستند که در طی فرآیند تاریخ بتدریج و با هدف انتظام زندگی و تسهیل روابط متقابل و اجتماعی مردم بوجود آمدهاند. علوم انسانی و اجتماعی هم چیزی جز علم به این قراردادها نیست. مثل علم حقوق. پس باید فهمید که چگونه ذهنهای مردم، خودشان جهانی را آفریدهاند و همهی علائم و نشانهها و قراردادها را خلق و اعتبارآفرینی و امضاء کردهاند تا واقعیت اجتماعیشان را بسازد. این قراردادها و توافقهای جمعی و قوانین عرفی بشری غیر واقعی، مهم نیست که مکتوب باشند یا نامکتوب. آن چه که مهم است این حقیقت است که بدانیم جهان اجتماعی حقیقت نیست. تا زمانی که کسی خود را از این چارچوب قراردادی و اعتباری خارج نکند، چگونه میتواند بفهمد که واقعیت چیست؟ مثال: بعضی از تماشاگران فوتبال را دیدهاید که از باخت و شکست تیم مورد علاقهشان خشمگین میشوند؟ آیا ندیدهاید که بعضی سکته میکنند؟ آیا ندیدهاید که چگونه جمعیت حاضر در استادیوم تیم مورد علاقهی خود را تشویق میکنند و هر یک با هر اقدام موفقیتآمیز تیمشان هورا میکشند و استادیوم را به لرزه در میآورند؟ واقعیت این است که غمها و شادیها و خشمها و ناراحتیهای آنان بی مورد است. برد و باختها چیزی جز یک "بازی" نیستند. و همه خوب میدانیم که بازیها واقعیت ندارند. جهان اعتباریات و قراردادهاست. حال ذهن خود را از آن "جهان بازی" به "جهان اجتماعی" بیاورید. "جهان اجتماعی" هم دقیقاً مانند "جهان بازی" است. عشق و نفرتها و احساس خوشبختی و احساس بدبختیها، افتخارات و سرشکستگیها همگی بی موردند. واقعا هیچ کدام واقعی نیستند. واقعاً هیچ چیز با اهمیتی وجود ندارد. ولی چون مردم در این آکواریوم متولد شده و میمیرند، همهی این اعتباریات و قراردادها و قانونسازی ها برایشان تبدیل به واقعیت و حقیقت شده است. ذهن انسان تاریخی شرطی شده است. و تحت هیچ شرایطی نمیتواند بپذیرد که نسبت به همه چیز شرطی شده است و نباید چیزی را جدی بگیرد. مردم در اسارت آفریدههای ذهن فردی و اجتماعی و تاریخی خود هستند. و تا زمانی که مردم گرفتار ذهن طلسم و افسون شده هستند، نمیتوانند بپذیرند که خوابند. ولی با مردن، واقعیت و جهان خواب را خواهند شناخت.