کامبیز آریان زاد: آقای شیریان بازنشستهی نیروی هوایی بود و توی | دوست داران دانایی
کامبیز آریان زاد: آقای شیریان بازنشستهی نیروی هوایی بود و توی کارخانهای که کار میکردم تعمیرات برق انجام میداد. یک بار که شب کار بودیم خاطره جالبی برایمان تعریف کرد. گفت: توی آمریکا در شهری کوهستانی دورهی برق صنعتی دیدهام. جایی که عدهای صخره نوردی میکردند. برای تفریح ایرانیها و آمریکاییها با هم مچ میانداختند. توی صخره نوردها کسی که ظاهر قدرتمندی نداشت همه را شکست میداد. شیریان گفت: من یک جوان کُرد و قوی بودم و بهم برخورد. جلو رفتم و باش مچ انداختم ولی در کمال ناباوری مچم را خواباند.
شیریان بعدها باش دوست میشود و از رمز موفقیتش میپرسد. اینکه چطور با این بدن معمولی مچ همه را میخواباند. آمریکایی صخره نورد جواب خیلی جالب میدهد. جوابی که میتواند درس بزرگی برای همه آدمها باشد. میگوید: من موقع مچ انداختن صخره نوردی را توی ذهنم تداعی میکنم. فکر میکنم مچ حریف برآمدگی یا شکاف صخرهای است که ازش آویزان شدهام و اگر رهایش کنم به درهی عمیقی پرتاب میشود. پس باید برنده شوم تا زنده بمانم.