آهای #معلم_بد کلاس اول دبیرستان و دقیقا سال ۶۳ و در اوج دوران | دوست داران دانایی
آهای #معلم_بد
کلاس اول دبیرستان و دقیقا سال ۶۳ و در اوج دوران جنگ معلم ادبیات مون که یک آخوند بود و البته متاسفانه از اقوام نزدیک خودم ، یه انشاء با موضوع شهادت و مقام شهید برای تکلیف منزل به ما داد . هفته بعد موقع خوندن انشاء به یه جمله ی من گیر داد و یه چک محکم تو گوش من زد و بعدش هم با لگدی منو از کلاس بیرون کرد . اون سال یادمه انشاء رو به زور و با سفارش اطرافیان به من ۱۰ داد .
شاید جمله ی من نادرست بود ولی،مستحق این همه مجازات نبودم .
جمله ی من این بود .
"پس از بررسی و پرسش از چند نفر از علما ، فهمیدم که در هیچ کجای قرآن کلمه ی شهید به معنی کسی که در جنگ کشته شده است بکار نرفته است . و سپس آیه ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احيا عند ربهم یرزقون رو مثال زدم و توضیح دادم که حتی در این آیه ی معروف در کتاب الله هم برای کسانی که در راه خدا کشته شده اند واژه شهید بکار نرفته است ."
خلاصه اینکه من خیلی دوست داشتم ادبیات بخونم . دوست داشتم نویسندگی کنم . و حتی هم زمان درس سطح حوزه رو پیش پدربزرگم می خوندم . ولی خوب با این عمل معلم ادبیاتم کلا مسیر زندگی ام تغییر کرد و ریاضی خوندم و از بد حادثه خودم هم معلم شدم! اینو گفتم بدونید که آموزش و آموزش دهنده در تعیین مسیر زندگی خیلی تاثیر گذار است!!!