قصه دفاع از پایاننامه خاطرهای از دکتر مجید میری زمان دفاع | دندان نگار
قصه دفاع از پایاننامه
خاطرهای از دکتر مجید میری
زمان دفاع از پایان نامه بین استاد راهنما و رییس دانشکده که توی دفاع حضور داشتند اختلاف شدیدی از قبل وجود داشت و هر دو باهم کارد و خیار بودند. روز دفاع آقای رییس منو شست، چلوند و از بند آویزونم کرد و گفت: سراسر این پایاننامه ایراد داره و تا اصلاح نکنی امضا نمیکنم. ایرادات عملا بنی اسراییلی بود. همون ایام کارهای فرهنگی دانشکده دستم بود و در زمانی که هنوز موبایلی وجود نداشت از شبکه جوان تلویزیون باهام مصاحبه کرده و به قول بچهها روی آنتن بودم و حرفم خریدار داشت. سریع یک یادنامه فرهنگی طراحی کردم برای اساتید برتر و گل سرسبد هم همین آقا. ازش خواستم یک متن هم برای چاپ بنویسه. متن رو که خوندم دیدم و وامصیبتا! از قول ایشون یک نوشته فول احساس رو تایپ کردم یعنی عملا از استاد فقط بهنام خدا و والسلامش مونده بوده و همه رو ادیت کرده بودم. وقتی نشانش دادم زد زیر گریه و گفت: عجب دست به قلمی داشتی و خبر نداشتم. خوبه بده برا چاپ. همون جا پایاننامه رو گذاشتم جلوش و گفتم لطفا امضا... و چشم بسته امضا کرد. یادنامه هنوز که هنوزه توی کمدم منتظره برای چاپ!