چگونه دندانپزشک خانوادگیمان بهترین استاد من شد روایتی از تج | دندان نگار
چگونه دندانپزشک خانوادگیمان بهترین استاد من شد
روایتی از تجربهآموزی یک دندانپزشک جوان
من وقتی فارغ التحصیل شدم و مشغول در کلینیک سپاه بودم (چه روزهای بدی بود واقعا!!) با اینکه از بهشتی فارغ التحصیل شده بودم و در اندو پیشرفت خوبی کردم ولی اصلا بلد نبودم پین داخل کانال بذارم و ترمیمهای آمالگام پیچیده انجام بدم. روزی دندان مادرم نیاز به یک کلاس ۲ معمولی داشت و اجازه نداد من حتی نگاه کنم! گفت تو تازه کاری و این دیواره اش شکسته! خلاصه پیش دندانپزشک خانوادگیمون رفتیم و انجام دادن. از قدیمی های این رشته هستند. من بعدا گفتم من کار با پین رو بلد نیستم با اینکه دیسیبلین خیلی بالایی داشتن ولی چون از بچگی من رو می شناختن من حدود ۳ ماه به عنوان آبزرور مطب ایشان رفتم. آنجا که آکادمی پین گذاشتن شد برایم ولی این جریان چقدر کسب تجربه شد در مطبداری و طرز برخورد با بیمار و منیج و اصول کلی کار (چیزهایی که نه در مدرسه نه دانشگاه نه در خانواده آموزش ندیدیم.) تا عمر دارم دعا گوی بهترین استادم هستم که اعتماد به نفس فراوانی بمن داد( چیزی که دانشگاه هیچوقت نداد.) و بعدا با احداث مطب تمام آن آموزه ها برایم کلی ارزشمند بود.
بعدا فرزند یکی از متخصصین بنام آمدن کلینیک تا آبزرور شود. خیلی جالب بود هیچکدام از پزشکان اصلا قبول نکردن.( البته علت واقعا این بود که پرشکی که ۲۰ سال تجربه دارد ولی هنوز با گیتس اندو میکند یا حتی یه کف بندی ساده در ترمیم عمیق انجام نمیدهد،فقط بدو بدو مریض میبیند که تعداد کارکرد بالا رود.چه آموزشی می خواهد بدهد؟!) یاد کمک استاد خودم افتادم و با اینکه تجربهمن خیلی پایین تر از بقیه بود ایشان به عنوان آبزرور کنار من می ایستاد ومن مرحله به مرحله تمام کار و تا جایی که سوادش رو داشتم یاد میدادم. بعدا در مطب هم چندین نفر از بچه های سال بالایی و تازه فارغ التحصیل شده آمدند ومن هر آنچه احساس میگردم کمکشون میکند بهشون آموزش میدادم.
ای کاش در دوران دانشجویی که کل بعد از ظهر رو بیکار بودیم و به بطالت گذراندیم اساتید ما هم همچین جوی ایجاد میکردند تا حداقل یک نگاه کلی و دیدی در ارتباط با مطب داری و بعضی از مراحل درمان داشته باشیم. حیف....
@DandanNegaar | دنداننگار، مجموعه شعر خاطره و طنز دندانپزشکی