این شعر تقدیم به تمام متولدین دهههای سی، چهل، پنجاه و شصت؛ من پُرم از خاطرات و قصههای کودکی این که روباهی چگونه میفریبد زاغکی! قصّهی افتادنِ دندانِ شیری از هُما لاکپشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی! قصّهی گاو حسن، دارا و سارا و امین روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی! تیلهبازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق! بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی! چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق مادرم هرگز نیاورد استکان بینعلبکی! داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ! در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لکلکی! هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش! یادِ دوران اوشین و نقطههای برفکی! هشت سال از دورهی شیرین امّا تلخِ ما پر ز آژیرِ خطر با حملههای موشکی! تا کجاها میبرد این خاطره امشب مرا کاش میرفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی! یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من من به یاد و خاطراتت زندهام، ای کودکی! @darhamestan202 2.1K viewsedited 08:23