رفتم پیش پرستار آمپول بزنم گفتم این آمپولو واسم بزن پرستار گفت تورج گفتم من تورج نیستم گفت چرا تورج گفتم خانوم من آرشم تورج نیستم گفت حرف نزن آرش باید بزنم تورج گفتم آمپول ماله منه چرا بزنی به تورج گفت خیلی حرف میزنی باید بزنم تورج یکم فکر کردم گفتم بگو رگ گفت رج گفتم حالا بزن تورج @darhamestan202 2.6K views14:38