Get Mystery Box with random crypto!

‍ ‍ ┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄ #دردانه‌حسین #ریحانةالحسین حسرت یک استرا | مرکز طب اسلامی آیت الله تبریزیان

‍ ‍ ┄┄┅┅┅❅❁ ❁❅┅┅┅┄┄

#دردانه‌حسین
#ریحانةالحسین

حسرت یک استراحت مانده است بر دلم
میروم قدری بخوابم ، شمر با پا میزند...

يا أباه ! مَن ذا الذي خضّبك بدمائك
يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وريدك
يا أبتاه ! مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي

⦇سلام‌برتو‌وعاشورایِ‌بزرگی‌که‌در‌چشم
هایِ‌کوچک‌تو‌خلاصه‌شده‌است..
سلام‌برتوکه‌درخُنکایِ‌لبخند‌حسین‌علیه‌السلام
رهابودی‌وپابه‌پای‌آبله،زخم‌هایش‌را‌جستجو!
سلام‌برکوچکی‌گام‌هایت‌وسلام‌برتو‌که
آتش،کوتاه‌ترازدامنت‌نیافت.‌⦈

برای عمه که بَد شُد گرسنه خوابیدم
اگر چه با شِکمِ سیر می زدند مرا
به جان تو اثرِ تازیانه یادم رفت
چقدر با سرِ زنجیر می زدند مرا.


خونین شدن صورت و دهان حضرت رقیه (س) از شدت لطمه..‌.

یزیدیان شبانه سر مطهر سیدالشهداء (ع) را در طشت نهاده و به خرابه آوردند، بنحوی که پرده‌ای بر آن طبق بود. سپس طشت را مقابل آن مظلومه نهادند.
حضرت رقیه (س) بلافاصله پارچه را کنار زدند. آن معصومه چون متوجه سر پدر شدند؛

فَانْکَبَتْ عَلَیْهِ تَقَبَّلَهُ وَ تَبْکِی وَ تَضْرِبَ عَلَیٰ رَأْسِهَا وَ وَجْهَهَاٰ حَتَّیٰ امْتَلَا فَمَهَّاٰ بِالدَّمً.

خود را بر روی سر پدر انداخته و صورت خون‌آلود پدر را می‌بوسید و بر سر و صورت خود لطمه می‌زد، تا حدی که دهانش شکافته شد و پر از خون گردید.

ریاض القدس، ج ۲، ص ۳۲۳


به روی نیلی و موی سفید دقت کن
بگو شبیه که هستم پدر، اگر گفتی؟


هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه را غسل می‌داد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟
حضرت زینب‌ (س) فرمود چه می‌خواهی. زن غساله گفت: چرا بدن این طفل کبود است، آیا به بیماری مبتلا بوده است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: ای زن او بیمار نبود، این کبود‌ی آثار تازیانه و ضربه‌های دشمن است

الوقایع والحوادث، ج۵، ص۸۱


بابا شما چیزی نپرس از گوشواره
من هم از انگشتر نمی‌گیرم سراغی


دفن شدن حضرت رقیه (س) با غل و زنجیرهای اسارت.

در حکایت ملا محمدهاشم خراسانی (ره) و نبش قبر حضرت رقیه (س) توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه (س) در سال ۱۲۸۰ هجری، نقل شده است؛

جناب ملا سید هاشم (ره) بعد از نبش قبر ایشان، مدام از شدت گریه و غصه غش می‌کرد. چون او را به هوش می‌آورند، قضیه زنجیر را به مردم می‌گفت و می‌فرمود؛ بدن مطهّر ایشان در پارچه سیاهی کفن شده بود. بخشی از صورت منّور ایشان را دیدم که هنوز از آثار سیلی، کبود و مجروح بود، همچنین یک زنجیر کوچکی هم به گردن آن بانو بسته بودند. سپس به همراه شیون ایشان، صدای ضجه و زاری از مردم بر می‌خواست.

اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦
منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸
مقتل جامع مقدم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸
تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه۱۰۳


به سنگ قبر منِ بی گناه بنویسید
اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست

#رقیه_خاتون #الشام #خار_مغیلان #خرابه #رقیه #حضرت_رقیه #اسارت #شکنجه

••  ••  ••  ••  ••

مرکز طب اسلامی آیت الله تبریزیان

➠ @daroo100