Get Mystery Box with random crypto!

یاد استاد (۲) برخورد بامردم؛ فقط با محبت و نرمی، نه با زور و | کانال رسمی آیت‌الله قائم‌مقامی

یاد استاد (۲)

برخورد بامردم؛ فقط با محبت و نرمی، نه با زور و خشونت...

اینجانب در دوران طلبگی توفیق بسیار اندکی برای سفرهای تبلیغی که معمول طلاب است، داشته‌ام و مجموع آنها از سه، چهار مورد که منحصر به ایام دفاع مقدس است تجاوز نمی‌کند. در این سفرها که از فیض درک استاد حق‌شناس محروم بودم، لطف و محبت استاد اما، شامل حالم بود و با نامه، از فیض وجودش بهره‌مند مي‌شدم. ایشان قبل از سفر ضمن انجام آداب وداع و تحریز مسافر ، تاکید می کردند به محض استقرار برایشان نامه بنویسم که ایشان هم بتوانند به همان آدرس نامه بفرستند. این نامه نگاریها یکی از برانگیزنده ترین قطعات و لحظات ، در طول سفر بود. دوری و دلتنگی ، از یکسو بس شوربرانگیز بود و از سوی دیگر امکان گفتگو و از خود گفتن های بی پرده تر و صریحتری را فراهم می کرد. در آن شرایط یکی از آرام بخش ترین اوقات ، زمانی بود که گوشه دِنجی را برمی گزیدی تا در خلوت تنهایی برای کسی که دوستش می داری و دوستت می دارد ، از خود بگوئی و بابِ همسخنی و رازگوئی را بگشائی ! و از لحظه ای که نامه را با شوق و شور تمام به واحد مربوطه جهت ارسال تحویل می دادی،تازه انتظار شیرینی به سراغت می آمد و نور امیدی ، که هر ساعت و هر روز برافرخته تر می شد. تا لحظه ای که بلاخره انتظار به سَر آید و نامه پاسخ را دریافت کنی،این بار نیز شروعی دیگر سَر می گرفت و بهترین بهانه را برای آباد کردن تنهائی هایت می یافتی و بی اغراق، تا نامه نگاری بعدی و دریافت پاسخی دیگر، خواندن چندباره پاسخ و تأمل و باریک بینی در حرف، حرف آن جزئی از برنامه هر روزه ات می شد و ....
ایام خوش آن بود که با دوست به سَر شد
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لبِ آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
باری! دونامه ای که در پی می آید یادگار همان ایام خوشی است که با دوست به سَر می شد و فارغ از رنگارنگی ها و رنگ به رنگ شدن ها ، مرارت ها و ملالت ها، خودخواهی ها و خودفریبی ها، دشمنی ورزی ها و دگرستیزی ها و دهها آفت و آسیب بیرونی و درونی دیگری که این روزها دامنگیر بسیاری از ما مدعیان شده، سبکبالی و آرامشی ناب را به تجربه می زیستیم.
نیاز به یادآوری است که این نامه ها با ادبیات خاص استاد نگاشته شده است.این ادبیات برای شاگردان و مصاحبان ایشان مانوس و آشنا بود و طُرفه اینکه معنا و مفهومی چند برابر الفاظ، از آن قابل استنباط و استفهام بود. از این رو تکمیل بهره گیری از آنها نیازمند پاره ای توضیحات می باشد که شاید در وقتی دگر....
در یکی از این نامه‌ها، استاد به مقتضای حال اینجانب که در موقعیت تبلیغ دینی قرار داشتم، یادآور مي‌شوند که در مواجهه با مردم، حتا اگر گنهکار و رویگردان از خداوند باشند، باید از دَر رحمت و محبت وارد شد، نه از راه قهر و خشونت، و به شیوه جذب و انعطاف نه به شیوه دفع و طرد! شیوه‌ای که ایشان خود با آن، هزاران جان را تسخیر و با عشق الهی آشنا نمود. استاد حق شناس به راستی عاشق مردم و خلق الله بود، از آن رو که آنان را خانواده (عیال الله) می دانست و بر خلاف شیوه و روش برخی مقدسین و متدینین که رضایت خدا را در سویه و ستیز با مردم می بینند ، او کمال و تقرب خود به پروردگار را در خدمت و همدلی با خلقش جستجو می کرد و بارها و بارها بر این تصریح می نمود.

(نامه اول)
بسمه‌تعالی شانه
بعد از تحیت و سلام
انشاءالله تعالی مقضی المرام باشید.
انشاءالله تعالی سیری حاصل آید تا به وادی یقظه رحل اقامت افکنیم، تا بر مرکب محبت (که غایت سیرعارفین است و فوق آرزوی عاشقین است) سوار شویم. [واین] ممکن نخواهد شد [مگربا محبت الهی]:
«اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»
(خدایا من توان آن ندارم که معصیت تو فاصله گیرم، مگر آن‌گاه که تو مرا بر محبت خود آگاه و بیدارم سازی)
ابتدا باید[ با مردم] از باب الرحمة ( دَر رحمت) وارد شد و [در تعامل با آنها] متصف به این صفت ( رحمت)باشید:
«أن ترحم عبادَ الله الغافلین فتَصرِفهم عن طریق الغفلة ا‌‌‌‌‌لی الله بالوعظ والنُصح ، بطریق اللطف دونَ العُنف»
(باید بندگانی که خداوند را فراموش کرده اند را به وسیله موعظه و خیرخواهی و با نرمی و محبت و نه با زور و خشونت، به پروردگار متوجه ساخت)
[واین] همان (شیوه و) قِسمی است که البته شما اختیار نموده‌اید.
وفقکم الله فی الدارین
الأحقر عـبد الکریم
[تیرماه 1363]
________________
نامه دوم
@DarsGoftarHa