Get Mystery Box with random crypto!

دست کشیدم که احمد نیز دست برد به شلوار من. بازش کرد و کشید پای | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

دست کشیدم که احمد نیز دست برد به شلوار من. بازش کرد و کشید پایین، پیراهن من و خودش را هم داد بالا تا باسنم به ران‌ها و پشتم به شکم و سینه احمد خوب بچسبد. کیر احمد خیلی داغ بود برای اولین‌بار باسنم چنین چیزی را تجربه می‌کرد. چند لحظه که گذشت احمد همین‌ طوری بین باسنم عقب و جلو می‌کرد و حشری شده بود منم کیف می‌کردم و خودم را در بغل یک مرد می‌دیدم. پس از چند لحظه ابتدا آب من آمد و آرام شدم و هم پشیمان اما گذاشتم احمد نیز ارضا شود. آب احمد هم آمد و لای باسن و سوراخ و تخم‌هایم را خیس کرد. بلند شدم رفتم سر جای خودم و خوابیدم. دست می‌بردم برای باسن و دم سوراخم، همه خیس از آب کیر احمد شده بود و یک حالت لغزنده‌ی چسبناک داشت. ناراحتی و پشیمانی لحظه‌ی سراسر وجودم را پر کرد که چرا چنین کاری کردم حس خوبی نداشتم و خوابیدم. فردا کمی از احمد می‌شرمیدم اما او برخش نمی‌آورد و کاملا عادی بود.
خلاصه که این داستان بین من احمد چندین بار تکرار شد. شبانه من می‌رفتم زیر لحاف احمد، باسنم را می‌دادم سمت کیرش، احمد هم چند لحظه‌ای سر کیرش را به سوراخم و اطرافش می‌مالید، هر دو ارضا می‌شدیم و من بر می‌گشتم. من اما هیچ‌گاه نمی‌خواستم از این حد و مرز بگذریم. در یکی از شب‌ها فکر کنم شش نفری در آن اتاق بودیم، من رفتم کنار احمد، احمد همواره به خودش می‌رسید و بوی خیلی خوبی می‌داد و به تمام معنا یک‌ جوان دل‌پسند بود. رفتم مثل همیشه کار را شروع کردیم. من همیشه کمی از آب دهنم را سر کیر احمد می‌مالیدم تا اذیت نشیم. آن شب نیز کیر احمد و لای باسن خودم را خیس کردم. احمد سر کیرش را دم سوراخم می‌گذاشت و کمی فشار می‌داد، من کمی عقب می‌کشیدم تا همین‌طوری ارضا شویم. نمی‌دانم چه شده بود که هردو دیر دوام کردیم. عرق کرده بودیم و تمام نمی‌شد. همین‌طوری چند باری من خیس کردم و‌خشک شد. هردو به پهلو خوابیده بودیم. این بار احمد آب دهانش را گرفت، هم سر کیر خودش مالید و هم لای باسن و دم سوراخ من که بیشتر کیف می‌کردم. دو سه باری لای باسنم عقب و جلو کرد، یک دفعه پرید و خیلی سریع مرا روی شکم خواباند و خودش را انداخت پشتم. با عجله زیادی کیرش را فشار داد که فکر می‌کنم سر کیرش کمی رفت داخل و اندکی احساس درد کردم. فورا خودم را از زیر احمد کشیدم کنار و متوجه شدم که احمد، با همان سرعت مفصلا ارضا شده است و آب زیادی ریخته بود لای باسن و پشتم. سوراخم کمی حالت شبه درد داشت و خیلی ناراحت شدم. رفتم سر جایم تا دیروقت شب بیدار بودم و تصمیم گرفتم دیگر کنار احمد نروم و هرگز نرفتم. بابت طولانی‌شدن داستان عذرخواهی می‌کنم. لطفاً اگر نظری دارید محترمانه بیان کنید، فحش و دشنام در شمار نظر و دیدگاه نیست.
نوشته : میثم