Get Mystery Box with random crypto!

دوس داره بخوره که بازم موجب خنده شدگفتم این اشتهاش زیاده دربیا | 🔖دا̑س̑̑ـ̑̑ـ̑̑ت̑̑ـ̑̑ـ̑ــــــا̑ن̑̑ـ̑̑ـ̑̑ڪ̑̑ـ̑̑ـ̑ــــده🔖

دوس داره بخوره که بازم موجب خنده شدگفتم این اشتهاش زیاده دربیادهرچیزی که جلوش باشه میخوره نسرین گفت پس لازم شدازنزدیک ببینمش منم که بی جنبه اجازه دادم درش بیاره همینطوری دولاشداومدسمت من زیپم بازکردکیرمواومدبیرون نسرین یه نگاه بهش انداخت گفت این خودش خوردنیه که گفتم بخورپس خم شدکیرموگذاشت دهنش کونشم بلندکرده بودحالت قنبل کونشوبازی میداددستم بهش نمیرسیدولی کونش معرکه بودگفتم لامصب الان دوساعته داری باروح وروان کیرم بازی میکنی ممه هاشوگرفتم تومشتم باهاشون بازی میکردم نسرین کیرموازدهنش کشیدبیرون وگفت پاشوبروپشتم بزارکیرت کوسموبخوره نسرین که قنبل کرده بود سوراخای کوس وکونش خودنمایی میکردن معلوم بودازکونش زیاد کار کشیده چون سوراخش همه چیزو میگفت ولی کوسش قشنگتربودمنم با تنظیم کیرم باسوراخ کوسش هلش دادم رفت توش نسرین خیلی عشوه ای وشهوتی بود لباش گازمیگرفت وکونشوبازی میداد وقتی کیرمو میکشیدم بیرون انگار از گوشت داخل کوسش می خواست بیرون بریزه برش گردوندم لباسامونو ازتنمون درآوردیم نسرین به پشت خوابید منم روش کیرمو گذاشتم توکوسش تلمبه شروع شد باهرتلمبه ممه هاش می پریدن بالا من دستامو زیر سرش گذاشتم اونم دستاشو رو کمرم چند تا تلمبه زدم دیدم داره میاد کشیدم بیرون ریختم رو کوسش بلند شدم کاغذ دستمال آوردم خودمونو پاک کردیم گفت چطور بود گفتم عالی بود نسرین کوست بینظیره گفت کیرتوهم عالی بودزیرنافم حسش میکردم گفتم نوش جونت گفت نوش جون کیرت گفتم حالا پاشو خودمون روجمع وجورکنیم شاید الانا نازنین و مهسا بیان لباس پوشیدیم خودمون رومرتب کردیم خونه رو جمع کردیم آشغالا رو بردم گذاشتم تو سطل آشغال یه ربع بود نشسته بودیم که نازنین و مهسا اومدن.
دوستان عزیز به خاطر طولانی بودن داستان قسمت سومش رو میزارم امیدوارم خوشتون بیاد درضمن یه عرض کوچک به اون دوستانی که نظر میدن برسونم هر سخنی که به ذهنتون میاد مینویسین بنویسین حرفی نیست چون شعور و فرهنگ قابل نمایشه
نوشته: آرش