Get Mystery Box with random crypto!

دعبل

لوگوی کانال تلگرام deabelnews — دعبل د
لوگوی کانال تلگرام deabelnews — دعبل
آدرس کانال: @deabelnews
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.05K
توضیحات از کانال

پایگاه اطلاع رسانی دعبل

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 39

2021-10-02 19:51:45 ‍ #نذر_شهادت_غریب_مدینه
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#با_سبک_یا_حسین_غریب_مادر

این چه صبر و چه سکوته که لبِ تو وا نمیشه
غمِ تو چِقد بزرگه که تو سینه جا نمیشه

ردِِّ اشکای تو امشب مونده توو چِشِ ستاره
جگرت توو تشتی از خون میریزه چه پاره پاره

الهی هیچکی نبینه، غمِ این روزای غربت
تو، توو خونِ دل بغلتی خواهرت کنه نظاره

یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر
امون از غم مدینه، ماجرای کوچه و در

تا به حال کسی ندیده بریزه خون اینجور از لب
این چنین شعله کشه یه کبوتر تو آتیشِ تب

هر چی از شرحِ تو گفتم رسیدم به عمقِ غربت
همسرِ تو جامِ زهر و بنوشونه جای شربت

متحیرم آقا جون، زنی از سرِ لجاجت
که دلش چیجوری اومد به شما کنه خیانت

یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر
امون از غم مدینه، غم داغِ یاس پرپر

آقا جون کارِتو ساخته نیشِ زهرِ مارِ خونه
آهِ تو چه آتشینه دلِ سنگ و میسوزونه

شعله شعله آه هجومِ تیرای نفرت و کینه
اشکِ تابوتت در اومد الهی خواهر نبینه (2)

آخه صبر هم حدی داره همه بوده ارثِ مادر
چرا دیگه جا نداری تو، توو آغوشِ پیمبر (2)

یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر
امون از غمِ مدینه، امون از غلاف و خنجر


#هستی_محرابی
@deabelnews
146 viewsedited  16:51
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:33:03        غزل مصیبت امام رضا علیه السلام
ستاره ریزد از چشمم بیا ای ماه تابانم
رسیده جان من بر لب بیا ای بهتر از جانم
دل حجره بحالم سوخت بخودازبسکه پیچیدم
پریشان تر ز گیسویم بود حال پریشانم
نمی دانم چه زهری بود آتش زد به جان من
شب تار است یا که تار می بیند چشمانم
کجایی ای جواد من نباشد کس به یاد من
تماشا کن ز اشک من شده لبریز دامانم
علی موسی الرضا هستم دگر بار سفر بستم
نیازی نیست بر امن یجیب و من نمی مانم
اگر چه رفته ام از یاد یاد قتلگاهم من
برای خود همیشه روضه گودال می خوانم
شنیدم جد مظلوم مرا از هم جدا کردند
چگونه جمع کرده عمه او را مات و حیرانم
شنیدم من که ده مرکب برویش راه می رفتند
چه آمد بر سرش در زیر مرکب ها نمی دانم
شنیدم من که شمر از قتلگه بیرون نمی آمد
شنیدم آیه آیه گشت در گودال قرآنم
شنیدم عمه ام را خارجی ها خارجی خواندند
خدا داند که روز و شام یاد شام ویرانم
شنیدم هرکه آمد عمه من را تماشا کرد
صدازد عمه من نامسلمانان مسلمانم
               حاج سید محسن حسینی

@deabelnews
241 views14:33
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:32:28 غزل مصیبت امام حسن  علیه السلام 
من سرگشته به دنبال وصالم چکنم
بی خبر مانده ز روز و مه و سالم چکنم
زندگی کردن من مردن تدریجی بود
این نفسها شده در سینه وبالم چکنم
شمعم و کار من افتاده به سو سو امشب
می کند چشم اجل گریه بحالم چکنم
جگر سوخته را بار دگر سوزاندند
همه شب تا به سحر گرکه ننالم چکنم
پدرم بود غریب و عوضش زهرا داشت
همسر من زده آتش پر و بالم چکنم
کوچه ها کشت مرا زهر ندارد خبری
تا قیامت همه در رنج و ملالم چکنم
سعی ام این بود کسی مادر من را نزند
جمع بودند ، ندادند مجالم چکنم
مادرم زیر لگد اشهد خود را می خواند
گفتم انگار که در خواب و خیالم چکنم
ماندنش زیر در سوخته طولانی بود
کشته شد مادر بی مثل و مثالم چکنم
راه رفتند بروی درو می خندیدند
چقدر کینه همه غرق سوالم چکنم
پدرم آمد و انداخت عبا بر رویش
او هلالی شد و کرده است هلالم چکنم
        حاج سید محسن حسینی
         @deabelnews
189 views14:32
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:31:35
162 views14:31
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:31:35
162 views14:31
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:31:34
154 views14:31
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:24:04 امام صادق (عليه السلام) فرمودند :

مَن ماتَ مُنتَظِرًا لِهذَا الأَمرِ كانَ كَمَن كانَ مَعَ القائِمِ في فِسطاطِهِ ، لا بَل كانَ كَالضّارِبِ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله بِالسَّيفِ.

كسى كه در حال انتظار اين امر [ظهور قائم عجل الله تعالی فرجه] از دنيا برود ، همانند كسى است كه با قائم در خيمه او باشد. نه ، بلكه همانند كسى است كه پيشاپيش رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شمشير زند.

كمال الدين ، ص۳۳۸

@deabelnews
145 views14:24
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:23:42 #امام_رضا

سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن
جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن

حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید
آتش به جان این جگر مبتلا مزن

بالا سرت جواد و اباصلت آمدند
پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن

از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر
بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن

گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای
پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن

قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه
با یاد کربلا، طرفی آب را مزن

این دست از شراره ی زهر آب گشته است
بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن

آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی
حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن

رضا باقریان

@deabelnews
139 views14:23
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:23:17 #ورود_کاروان_به_مدينه

یارسول الله برخیز ارمغان آورده‌ام
از یتیمانِ حرم یک کاروان آورده‌ام

دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن
زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آورده‌ام

رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان
کاروان را همره نامحرمان آورده‌ام

آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب
با چه وضعی دختران را نزدتان آورده‌ام

از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر
من اماناتِ ترا با نیمه جان آورده‌ام

این عبا امّامه، این شمشیر، این هم خاتمت
من دلی پُر نزد تو از ساربان آورده‌ام

داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب
خود مپرس از من چرا قدّی کمان آورده‌ام

از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند
جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام

یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد
خویش را از قتلگه بر سرزنان آورده‌ام

کوفیان می‌خواستند از دین نماند، هیچ چیز
پرچم اسلام، با نطق و بیان آورده‌ام

خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند
با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام

همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد
گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده

محمود ژولیده

@deabelnews
135 views14:23
باز کردن / نظر دهید
2021-10-01 17:22:59 #امام_حسن
 
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته

سجاده‌اش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبی‌اش دلِ منبر شکسته

بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری می‌کند از هر شکسته
 
تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر
راحت شد این آئینه‌یِ یکسر شکسته

بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
 
یک کوچه‌ی باریک و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُن‌بست و دو برگ و بر شکسته

فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت
می‌خواست من باشم ولیکن سر شکسته

گفتم که با رویم بگیرم ضربه‌اش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
 
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته

از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمی‌داشت
پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته

در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته

فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد
فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته

لایوم کَ یومَک  حسینم گریه کم کن
تنها نه من ، از گریه‌ات خواهر شکسته

می‌بینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لابه‌لایِ نیزه و خنجر شکسته

ای کاش می‌شد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته

حسن لطفی

@deabelnews
136 views14:22
باز کردن / نظر دهید