كاش خدا از پلههاى آسماناش پايين مىآمد و دستى به سر و روی | دلبرانه
كاش خدا از پلههاى آسماناش پايين مىآمد و دستى به سر و روی دلِ پُر غصهمان میكشيد. كاش دقايقى كنارمان مىنشست و تمام حسرتهاى ديروز و نگرانىهاى امروز و فردايمان را از روى فكر آشفتهمان پاک میکرد. با صداى آرامى در گوشمان زمزمه میكرد كه: من هستم و كلبهى كوچكى از آرامش در گوشه قلب همه شما جاى دادهام كه چراغش هميشه روشن خواهد بود !