چه خوب میشد که هر شاعری چون «شاملو» «آیدایی» داشته باشد که میشد آن را نفس کشید و شعر پر میشد از هوای عشق؛ هوای عاشقی هوای «آیدا» «آیدایی» که چون هوا برای نفس کشیدن لازم است
و چه اندازه دلم تنگ شده است در هوایی که پُر از مه شده در سمت دوچشمان ترت من خودم معتقدم سایه ی دلتنگ شدن افتاده سرت چکنم بی تو دراین سمت پریشانی و دلتنگ شدنم بخداوند دوچشمان تو قسّم که دچار تو منم…