Get Mystery Box with random crypto!

بچه كه بودم گاهي با مادرم به عطاری مي رفتم بر دیوار عطاري د | دل نوشته های زیبا..

بچه كه بودم
گاهي با مادرم به عطاری مي رفتم

بر دیوار عطاري دو تابلو نصب بود كه
خيلي برايم جذاب و با معنی بود
در طول زمان خرید مادرم بارها انها را
نگاه می کردم و‌ می خواندم

يكي نقاشي جالبي بود از دو مرد كه یکی
مردی مفلوک و‌ فقیر بود و ‌زیر ان نوشته
شده بود عاقبت نسيه فروش و در كنار
او‌ مردي چاق با گاو صندوقي پر از
پول که زیر ان نوشته شده بود
عاقبت نقد فروش

دومي تابلويي بود كه بر روي آن با خط
خوش اين شعر نوشته شده بود:

داني كه چرا خدا تو را داده دو دست ؟
من معتقدم كه در آ ن سري است
يك دست به كار خويشتن پردازي
با دست دگر ز بينوا گيري دست

اين دو تابلو بر زندگي من تاثير داشت...


‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://t.me/delneveshteyekhasm