معجزهٔ گفت و گو نوشتهٔ یکی از شرکت کنندگان کارگاه تیرماه ۱۴۰ | کانون گفت‌وگو
معجزهٔ گفت و گو
نوشتهٔ یکی از شرکت کنندگان کارگاه تیرماه ۱۴۰۱
صداي دينگ كه مي آمد سكوت همه جا را فرا ميگرفت انگار اين صدا كه از درون ظرف مسي روي سفره شنيده مي شد ماموري بود تا ما را به درون خود ببرد تا باهم سفري به زمان داشته باشيم. از گذشته هاي دور تا ٥ سال آينده يمان از تلخ ترين گفت و گويمان تا تجربه ي جديدی از گفت و گو اين بار قرار بود واقعيت هاي زندگيمان را بازي كنيم .
چه تشبيه قشنگي بود مشكلاتمان به آبي كه از پشت سرمان مي گذرانديم كه الحق كه چنين است و سختی ها می گذرد و خوشبختی گاه به سمت مان مي آمد. مثل توفيق حضورمان در اين كارگاه و دلچسب ترين قسمت آن شنيدن نظرات مختلف دوستانمان بود . و صداي رسايي كه هنوز در گوشمان است …. زندگي جريان داره ….. آري زندگي همين است... تركيبي از شادی ها و مشكلات و كارهای روزمره و دوباره دينگ اينبار قرار بود اصول را ياد بگيريم. يعني سعي كنيم كه شنونده ي خوبي باشيم سعي كنيم كه فرضياتمان را به تعليق در بياريم سعي كنيم كه….. و وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى
و سعي كنيم كه با گفت و گو راهي به جهان ديگري پيدا كنيم اما اينبار با روشي متفاوت مسافر زمان صدا را ميشنوي؟ او آمده است تا تو را دوباره با سوالی با خود ببرد اينبار از احساساتت ميپرسد واقف به حال خود هستي؟
اگر نيسی بهترين فرصت است به خود بنگر و اين چنين شد كه چشمان خود را بستيم و به درون خود سفر كرديم تك تك اعضاي خود را حس كرديم از هوايي كه آن را نفس ميكشيم تا انگشت كوچك پايمان را حس كرديم و به گوشه اي از عظمت پروردگارمان توجه كرديم درست است شروع سفر از كارگاه بود اما پايان آن تا بي نهايت بود : «اين است معجزه ي گفت و گو» كوله ي ذهنمان را از مطالب كارگاه پركرديم و از شيريني هاي تجربه ي حضور در اين كارگاه به خانواده هایمان و دوستان عزیزتر از جانمان بازگو کردیم اما بعضی چیزها چه بسا هر چقدر هم از خوبی هایش گفته شود تا زمانی که تجربه نشود حق مطلب آن ادا نشود. سفر ما به پایان نرسیده و رسالت ما این است که گفت و گو کنیم و گفت و گو‌کنیم و دیگران را هم به این سفر دعوت کنیم. باشد که افراد بیشتری در این حال خوب شریک شوند .
