2023-05-22 23:54:10
[نوشته بود تا حالا آخرین پناه کسی بودین!؟]
یادمه با خانمی توی دانشگاه خیلی چپ افتادیم
یه بار که میرفتم تهران اتوبوس وسط راه خراب شد
بجای ۷ غروب، ۱۲ شب رسید آزادی
وقتی پیاده شدم دیدمش
بی تفاوت راه افتادم سمت میدون
دیدم از پشت سر صدامزد
میشه با هم تا یه جایی بریم؟
-کجا میشینی؟
+ظفر
اون زمان موبایل خیلی کم بود
تو مسیر پیاده روی هم با تلفن کارتی به کسی زنگ نزد
مثل سایه کمی عقب تر و تقریبا چسبیده به من راه میومد
ماشین گرفتم و نشستم جلو
ساعت یک رسیدیم ظفر
گفت برید داخل فرید افشار
و بعد گفت همینجا و پیاده شد
یه بسته بیسکوییت باز شده بهم داد و رفت
با همون ماشین برگشتم امیرآباد
یادم نیست چقدر کرایه دادم، قطعا زیر ۲۰۰۰ تومن بود
احساس قدرت و جوانمردی و لوتی گری میکردم
پیاده که شدم اومدم بیسکوییتو بندازم دور دیدم یه جوریه
نگاه کردم دیدم ۵ تا هزاری گذاشته توش و یه کاغذ:
"میدونستم قبول نمیکنی حساب کنم
مرسی که پناهم بودی"
جاناتان مرغ مهاجر
274 views20:54