• نزدیک شو اگرچه حضورت ممنوع است یک یک درآمدیم در هندسه انتظ | دَّوّ خَِـَّ℘طِّـٖٖـۘۘـُِ شَِـُّ℘ـعـٖٖـۘۘـرُِ
•
نزدیک شو اگرچه حضورت ممنوع است
یک یک درآمدیم در هندسه انتظار و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی و گوشه میدانی خلوت کردیم: سیمای تابخورده که خاک را چون شیارهایش آراسته است، و خیره مانده است در نفرتی قدیمی که عشق را همواره آواره خواسته است...
تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمیبایست بنشینی و در طراوت خاموشی و فراموشی بنگری.