یکی تعریف میکرد: اوایل که تازه ماهواره اومده بود ما هم خریده ب | DᴏᴍɪɴᴏiR | כومـیـنو
یکی تعریف میکرد: اوایل که تازه ماهواره اومده بود ما هم خریده بودیم. یه روز مامورها ریختن خونمون ماهوارمون رو جمع کردن. موقع رفتن یکی از مامورها عکس شهرام شبپره رو روی دیوار اتاقم دید و گفت: