Get Mystery Box with random crypto!

خسته شده بودم این حس #حقارت داشت اذیتم میکرد کی فکرشو میکرد ش | دختــ❤ـــــر دردونــ0oــه

خسته شده بودم این حس #حقارت داشت اذیتم میکرد

کی فکرشو میکرد شاهین کسی که عاشقم بود کسی که زنش بودم بخواد منو #زیرخواب دوستاش کنه

هنوز بدنم از #گروپ دیشب درد میکرد انگار یک کوه رو جا به جا کردم
دیگ خودمم داشتم عادت میکردم به #خراب بودن

تو حال و هوای خودم بودم که شاهین دوباره اومد توی اتاق با دوتا عوضی نره خره دیگ
تاچشمم بهشون افتاد اشک تو چشام جمع شد چون میدونستم قراره چی بشه
لبام لرزید و فقط نگاهشون کرد

شاهین گفت
_پاشو پاشو که مشتری جدید داری #س**ی من
تا خوش اخلاقم پاشو وگرنه منم اضافه میشم سه تایی #جرت میدیم

تا خواستم بلندشم و به حرفش گوش کنم یکی از پشت گفت

_من نمیزارم!!

با بهت به پشت شاهین نگاه کردم که با سام رو به رو شدم
رگ پیشونین بلند شده بود با چشای #خونی داشت مارو نگاه میکرد


بیا اینجا ببین شوهره بی غیرته ولی برادر زادش نمیزاره زیرخواب باشه
https://t.me/joinchat/oM1hY-WAY_oxZDE0