Get Mystery Box with random crypto!

_نوک‌سینه ات چقدر پهنه. هایکا سینتو نمیخوره؟ با خجالت حوله رو | دختــ❤ـــــر دردونــ0oــه

_نوک‌سینه ات چقدر پهنه. هایکا سینتو نمیخوره؟

با خجالت حوله رو دور تن لختم پیچیدم. مادر شوهرم بی هوا اومده بود توی اتاقم و منو لخت دیده بود.
زبونمو روی لبم کشیدم...

_ سینه هام؟ خب خودشون اینطورن.

_ میدونم دختر. منم هم سن تو بودم اینجوری بودن.  ازدواج کردم سیخ شدن.
تو چرا این جوری؟

سرخ شدم. مادر شوهر روشن فکرم بی حواس حرف میزد و منی که هنوز پیششون معذب بودم عادت به این برخورد ها نداشتم.

نگاهش رفت پایین تر و روی پاهام میخ شد.

_ شیو هم که نکردی.
چه زنی هستی؟
دختر با پسرم اینقدر بد نباش درسته شوهر اولت نیست ولی خب راضی شد تورو بگیره.


اشک توی چشم هام حلقه زد.

_ مگه من چمه مامان‌جون؟

_ زن پسرم بودی. بیچاره قبل حجلتون مرد. برای این که حرف روت نباشه به زور عقد پسرم کردمت.

دهنم از بهت باز مونده بود.
نمیدونست که چطوری به عقد راضی شدم که...
نمیدونست شبی که من بیوه شدم و شوهرم مرد، برادرش بهم تجاوز کرد تا مال اون بشم.

مال اون شدم ولی دیگه بهم دست نزد. میخواست از برادر مردش انتقام بگیره. حالا من شده بودم بیوه ای که دلشون به حالش سوخته.
بعد تجاوزش توی خون خودم قلت زدم و کسی به دادم نرسید.

اشغالا. اشکمو پاک کردم و گفتم:
_ من نخواستم زن هایکا بشم.
الانم اگه ناراحتید میرم کلی خواطر خواه دارم.

_ وا. من فقط ازت پرسیدم چرا سینه هات این مدلین. دلم به حالت سوخت.
نگو‌ خانوم سلیطس. پسرم حق داره نخوادت پس.

از این همه تحقیر داشت حالم به هم میخورد. حوله رو از دور تنم باز کردم که خاک به سرمی گفت و من ادامه دادم:

_ اره من بدم زشتم سلیطم. بذار هایکا طلاقم بد..

_ جملتو کامل کنی همین سینه هاتو میکنم میندازم جلوی سگ ماهور، دهنت رو ببند.

هایکا بود. همونی که از پشت و جلو اون شب بهم تعرض کرد تا سوراخام بشه مال خودش‌. با غرور سگیش اومد تو.

_مامان بیرون. میخوام یه سینه ای واسش بسازم که سگ واسه مادش نساخته.

ترسیدم. وحشی بود...اینو منی میدونستم که یک شب زیرش جون دادم.
مامان جون رفت. حوله رو بستم و حرفی نزدم. گور خودمو کنده بودم.
کتشو دراورد.

_ که خاطر خواه داری؟
_ من دهن تو و اون خاطر خواهت میذارم.

به دیوار کوبوندم و سینمو توی مشتش...

https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1
https://t.me/+9v9CaFq-cMA0NmI1

ماهور شب حجلش شوهرش رو از دست میده و وقتی که توی اتاق مشترکشون در حال شیون و زاری بود، هایکا برادر شوهر ناخلفش بهش تجاوز میکنه و بعد به زور عقدش میکنه...
با حامله شدنش...