Get Mystery Box with random crypto!

#پارت254 لبخند تلخی میزنه و با صدای آرومی میگه :بریم توی | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت254


لبخند تلخی میزنه و با صدای آرومی میگه :بریم توی ماشین ، اونجا حرف میزنیم !سری تکون میدم ، دستم و میگیره و دنبال خودش میکشونه !
دستمو انقدر لا به لای دست قدرتمند و مردونش فشار میده که ضعف میکنم اما به هیچ طریقی حاضر نیستم از این
فشار شیرین دل بکنم .به ماشین میرسیم ، درو برام باز میکنه ، میخوام دستم و از دستش بیرون بیارم تا بتونم سوار بشم اما دستم و محکم
گرفته ، از اخم ریزی که صورتشو پوشونده میفهمم حواسش اصلا اینورا نیست .دستم و جلوی صورتش تکون میدم و میگم : کیان میشه دستم و ول کنی ؟ میخوام سوار شم .تکونی میخوره و دستم و ول میکنه .چیزی به روش نمیارم و سوار میشم ، اونم ماشین و دور میزنه و سوار میشه .
گره ی بین ابروهاش تبدیل به یه گره ی کور شده چون تا رسیدن به مقصد یعنی کوچه پشتیه ما این گره باز نمیشه . ماشینو که نگه میداره منتظر میشینم چیزی بگه اما بدون حرف به روبه رو زل زده .آهی میکشم و زیر لب کلمه ی خداحافظ رو زمزمه میکنم .

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660