Get Mystery Box with random crypto!

#پارت326 کیان پوزخندی میزنه ، چه توقعی از اون دو تا چشمی داش | دکتر انوشه(خیال تو)

#پارت326


کیان پوزخندی میزنه ، چه توقعی از اون دو تا چشمی داشت که تا صبح سر خاک عشقش خون گریه کرده بود ؟
نگاهشو به بیرون میندازه و با صدای خشداری میگه : برو خونه !
آهی که از سینه ی پریناز بیرون میاد و نشنیده میگیره و مصرانه به بیرون چشم میدوزه !
پریناز ماشینو به حرکت در میاره و سعی میکنه با حرفهاش کمی هم که شده دل بیقراره کیانو آروم کنه :
پریناز : وقتی عزیزتو از دست میدی اولش شک زده ای حتی نمیتونی اشک بریزی ، کم کم فاجعه برات نمایان میشه
، کم کم میفهمی اونی که دوستش داشتی دیگه نیست هیچ وقت نمی بینیش اون وقت که دلت آتیش میگیره
مخصوصا اگه تو باعث مرگش باشی !
وضعیتت منو یاده خودم میندازه ، علی که مرد حالو روزمنم مثل تو بود با این تفاوت که تو عاشق ترمه بودی و من
علی رو دوست داشتم !
کیان بدون اینکه واکنشی در مقابله حرف های پریناز نشون بده به بیرون خیره شده ،
انگار خوب میدونه ته این بحث به کجا قراره برسه !
اما پریناز زیادی مصره قفل زبون کیان رو بشکنه چون با صدای آرومی میپرسه :
-تو واقعا عاشق ترمه شده بودی ؟ آخه خاله زهرا همه چیزو برام تعریف کرد از گذشته و ....

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660