Get Mystery Box with random crypto!

دكتر بهروز صادقي (يادداشت ها)

لوگوی کانال تلگرام dr_behrouz_sadeghi — دكتر بهروز صادقي (يادداشت ها) د
لوگوی کانال تلگرام dr_behrouz_sadeghi — دكتر بهروز صادقي (يادداشت ها)
آدرس کانال: @dr_behrouz_sadeghi
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 534
توضیحات از کانال

@dr.behrouz_sadeghi

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-19 21:50:22 ‍ (لطف خدا،حضور طلاب ،همکاری مردم ،دولت خدمتگزار
آموزش به پزشکان توسط "افاضل" و بسیجی ها و طلاب و خلاصه آرام شدن مردم..
مساوی بود با غلبه بر کرونا)
تمام


این بود تحلیل جناب ریاست جمهوری "منتخب" از داستان کرونا..
ای کاش ایشان "تجاهل العارف" نمی کردند و واقعا به این گفته های خودشان اعتقاد داشتند.اما ما می دانیم که داستان چیست.این قبیل بیانات فقط برای راضی نگهداشتن آن چند درصدی است که هنوز گمان می رود با این حرف ها می شود اعتماد آنها را نگهداشت....این سخنان اگر توسط روحانی یا خاتمی گفته می شد،بلافاصله سیل واژگان خاص بود که از هر سمت و سو به سمت این دو روانه می شد.هم از جریده وزین کیهانِ "محبوب" قلب ها !!! و هم از آن چند نفر امید بسته به اصلاحات،با قلم های لرزان و همچنان ملتمس دعا....
اما ایشان جناب جناب رئیسی است و احتمالا از خطوط قرمز! کسی نمی تواند به ایشان متعرض شود که در داستان کرونا از طلاب و مبلغان شبه علم ،جز حضور شعارگونه و تجویز سیاه دانه و نیش زنبور عسل و ادعاهای واهی چه دیدید که آنها را آموزگار پزشک و پرستار می دانید؟
فراموش کرده اید آن نامه کذایی مخالفت با واکسیناسیون را؟از یاد برده اید تلفات "همیشه در صدر"پزشکان و پرستاران ایرانی را؟از یاد برده اید فقدان امکانات اولیه در بیمارستان ها و کشیک های جانکاه پزشکان و پرستاران در بیمارستان های کشور را؟
البته برای ما علت این کتمان حقیقت کاملا روشن است اما شاید برای مردم عزیز کشورمان این نوع بیان خارج از عرف که بیش تر شبیه نشستن بر سر شاخ و بریدن بن است ،اصلا توجیهی نداشته باشد.
محصول این قبیل گفتارهای احساسی و عجولانه که برای عده ای خاص " تسکین" است،جز نابودی سرمایه های کشور و توزیع یاس و نومیدی در میان مدت و دراز مدت نخواهد بود.همین افکار و نگرش خاص به علم و دانش موجب شد تا بیش از پانزده ماه،نام ایران در میان کشورهای آسیب دیده از کرونا در صدر باقی بماند و اگر هم موفقیتی آن هم دیرهنگام حاصل شد،حاصل حضور خیل عظیم پزشکان و پرستاران و کادر درمان بود که از یک سو مقالات و تحقیقات آنها ،به عنوان "رفرنس" در جهان خوش درخشید و از سویی میدان را هیچگاه خالی نگذاشتند و تا همین امروز در کنار مردم،دلاورانه جنگیدند.

""اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریزِ از شهر
که با هزار انگشت
پاکیِ آسمان را متهم می‌کند.
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد.
در من زندانیِ ستمگری بود
که به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد... 
بگذار چنان از خواب برآیم که کوچه‌های شهر حضورِ مرا دریابند"""..شاملو

دکتر بهروز صادقی..متخصص بیماریهای داخلی..خرداد ۰۱
642 viewsBehrouz Sadeghi, 18:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 15:30:34 یک روز معمولی

چهارشنبه است..من طبق عادت شب زنده دارم!تقریبا تا سه مشغول ورق زدن کتاب و نگاه به صفحات مجازی و بعد هم خواب..
نُه صبح با صدای زنگ تلفن متوجه می شوم که باید برای مشاوره و دیدن بیماران بخش زودتر خودم را به بیمارستان برسانم..
به سرعت آماده می شوم و بدون چک آب و روغن ۲۰۶ روشنش می کنم اما صدای موتور مثل همیشه نیست.غل غل می کند!انگار دو زنجیر را با هم می سابانند..مثل مکانیک ها بسرعت کاپوت را بالا می زنم اما فقط در همین حد می فهمم که تسمه ای در زیر خوب نمی چرخد و صدا می دهد.مکانیکی همین نزدیکی هاست.دعا می کنم مثل خودم سحر خیز باشد!!..سریع به موتور و تسمه و دینام نگاهی می کند و می فرماید"هرزه گرد و پولی و تسمه و ..همه باید عوض شوند.عجله دارم!قیمت نپرسیده شروع به کار می کند و نیم ساعته همه چیز تمام می شود..روی جلد تسمه نوشته دویست و هشتاد !ولی مکانیک ۳۶۰ حساب می کند.."پولی"نوشته ۱۶۰ ولی دویست!..و وقتی با اعتراض نرم من مواجی می شود می فرماید"آره اون قیمتی هم داریم !بیارم ببینید؟ وقتی نگاه می کنم همان است..ولی علت این اختلاف را متوجه نمی شوم.خلاصه دستمزد و قیمت اقلام و ..همه را پرداخت می کنم اما ..روی پل ماشینی پارک کرده و رفته و یک پسر بچه کنار ماشین ایستاده و آدامس می جود!مکانیک با لحنی تقریبا تند به پسر بچه معترض می شود و او هم در حالیکه یک شلوار جافی کرم رنگ به پا دارد و یک جفت دمپایی کج و کوله در پا،با نگاهی طلبکارانه می گوید"حالا چی شده بابا..یه دقیقه صبر کنین .انگار میخواین برین کجا حالا؟..مکانیک عصبی می شود و چیزی می گوید او که به نظرم نشنیده ناگهان کلماتی از اسافل اعضای خودش بر زبان می راند که مطمئنم اگر عبید زاکانی زنده بود،عبایش را بر سرش می کشید و فرار می کرد.مکانیک با یک میله سراغ پسر بچه می رود اما او گریز پاست..فحش می دهد و می گریزد.خلاصی از این مخمصه با وساطت همسایه ها و پوزش نیم بند راننده،حدودا یک ساعت زمان می برد.در راه بیمارستان همینطور که در فکر این صحنه و حرفهای رکیک آن کودک بودم،ناگهان صدای بوق ممتد یک سمند "جلو خوابیده و ته در آسمان"(شوتی)افکارم را پاره می کند..در حالیکه در مسیر خودم و با سرعت کم در حال حرکتم،سرش را پنجره بیرون می آورد و می فرماید:درشکه برونی بهتره تا این اتول سواری!..جوابش را نمی دهم .همین عصبی ترش کرده و با سرعت کم چند صد متری مزاحمم می شود...لا اله الا الله..چکار باید کرد؟ دم در بیمارستان جماعت مغموم و خسته از شب بیداری و انتظار ایستاده اند و یک نفر هم به همه چیز معترض است و همه را از بالا و تا پائین می شوید و غر و لند کنان می رود.مشاوره ها را تمام می کنم و خسته و افسرده می روم منزل..عصر می روم مطب،مردی ایستاده با چفیه ای بر سر و چوبی در دست و شلوار محلی ایستاده..تا مرا می بیند بلافاصله نزدیک می شود که فلانی بچه هام گرسنه اند!یک حلب روغن خریده ام،پولش را نداده ام.گفتم به فروشنده که شما حساب می کنید..من که هنوز از قیمت جدید روغن خبردار نشده ام می پذیرم اما بعد که فروشنده قیمت را می گوید سعی می کنم گدای چوب در دست را پیدا کنم اما بموقع فرار کرده چرا که می دانسته این دیگر گدایی نیست بلکه تخلیه جیب است .راستی این بیچاره فردا چه کند؟..رفته..البته اگر هم می ماند من کاری نمی کردم..شاید می گفتم.. نه هیچ نمی گفتم .کارم در مطب تمام شده و ساعت نه شب است،امروز هم اینترنت مرتب قهر و ناز می کرد و نوشتن بعضی نسخه ها نیم ساعت زمان می برد اما عادت کرده ام که ضربان قلبم وقتی تند می شود،چند نفس عمیق می کشم و یادی از قبرستان "بابا داوود"الشتر می کنم.آنجا که میعادگاه است . آرام می شوم.

از مطب می زنم بیرون،نوشت افزار کنار مطب معمولا همین ساعت ها منتظر من است.گپ و گفت معمولی و پرس و جو در مورد خودکار و روان نویس های جدید. و گاهی هم خرید یک خودکار ..
ویترین مغازه تا پیشخوان نوشت افزار حدودا یک متر جا دارد و دو سه نفر جا نمی شوند.ناگهان جوانی بسرعت وارد همین فضای تنگ می شود و دو نفر در تعقیب او..چند ثانیه بیش تر نیست.قمه بالا می رود و پایین می آید،از کنار سر و گوش من به شانه و کتف آن جوان می خورد و او هم هراسان شده اسپری فلفل خودش را (دو گروه کاملا مسلح به انواع سلاح) به جای پاشیدن به چشم مهاجمان،به چشمان من می پاشد و فروشنده بنده خدا خزیده در پشب پیشخوان دخالت می کند و داستان با فحش هایی که حتی شنیدن آنها یک لحاف بزرگ برای مخفی شدن می خواهد،به پایان می رسد.چشم ها را می شورم(می شویم) اما "هیچ جور دیگری نمی بینم*" همان که هست را دارم می بینم....
شب تاریک شده اما تیره تر از آنچه که هست به نظرم می آید..به قول شاهرخ مسکوب ..شب از خودش پر شده..
تیرگی شب با تیره روزی در هم آمیخته.
آنچه که می بینم همین است که هست..
به خانه می روم.خسته..
تمام

*چشمها را باید شست..جور دیگر باید دید


بهروز صادقی..
436 viewsBehrouz Sadeghi, edited  12:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-04 13:45:57 ‍ پایان کروناست،باور کنیم

این پالس اکسی متر(اکسیژن سنج) کوچک را از اسفند ۹۸ با خودم دارم.همه جا،مطب،منزل،بخش،آی سی یو..
اولین بیمار بدحال را اواخر اسفند ۹۸ دیدم و آخرین نفر را دو ماه پیش.در این حدوداً ۸۰۰ روز،اگر روزی ده بیمار کرونایی به طور متوسط دیده باشم به طور تقریبی ۸۰۰۰ بیمار کرونایی دیده ام که عدد بالایی است..
این دستگاه، گوشی یا فشارسنج نیست که تا پایان عمر همراهم باشد.این یک یادگاری از دورانی خاص است که شاید دیگر تکرار نشود.دورانی که از انکار شروع شد و به مرگ و میرهای گسترده انجامید.دورانی که در آن واکسن،ابتدا نادیده انگاشته شد ، سپس ابزار سیاسی شد و در نهایت" علم " فشار آورد و قدرت خود را دیکته کرد و نتیجه داد.دورانی که در آن از نیش زنبور تا روغن بنفشه و قطره بینی و سیاه دانه گفته شد، اما ....خود من هرگز جملات آن متخصص محترم و" فقید" داروسازی را که به داروی گیاهی معتقد بودند ،فراموش نخواهم کرد.کرونا امان نداد تا مقاله ای از داروهای مورد نظرشان تهیه کنند .

اگر "کلرا"(وبا) در اواخر سده ۱۳ هجری از "عتبات عالیات" آمد و شبه علم آنچنان قدرتمند بود که اتابک را ناچار به نوشیدن آب چکیده از دستمال "آیت الله ممقانی" نماید( اتابک از انگ تکفیر می ترسید)در اواخر سده ۱۴"کرونا" تسلیم علم و دانش شد و خیلی زود مردم لبخند زنان از کنار علفی جات و داروی "امام کاظم" گذشتند گرچه قدرت تبلیغاتی و رسانه ای این خرافه ها بیش تر شده بود.

کرونا در جهان و ایران یک محک قابل اعتماد حکمرانی بود.اگر چینی ها به ضرب تفنگ و باتوم و تهدید،شهرهای بیست میلیونی را می بستند و "دور شو کور شو" می کردند،در غرب اما "دموکراسی کرونایی" حاکم بود و مردم از یک سو برای واکسن زدن پول می گرفتند و از سویی دیگر با "گان شات" در خیابان ها مانور می دادند و با قرنطینه مبارزه می کردند ،اما ما هیچکدام نبودیم!نه پول و توان بستن و پلمپ کردن داشتیم و نه امکانات و توان مالی تامین مردم و تامین زودرس واکسن را ....طبق معمول،همچنان که جغرافیای خاص به ما تحمیل کرده میان این دو ماندیم...هم قرنطینه نیم بند و کم ارزش را تجربه کردیم و هم بسیج عمومی اما دیررس برای واکسن را .این ماندن در مرکز مبادلات عالم برای ما ایرانیان تجربه ای است که گویی پایانی ندارد.از فوتبال و ورزشمان گرفته تا سیاست و اقتصادمان،گویی همچون آونگی همیشه در حال حرکت است که یک جا بند نمی شود و در نهایت هم به جایی نمی رسد .مهم آنکه ساکن نمی شود و مهمتر آنکه "نمی میرد"..

کرونا را در حالی شکست دادیم که روزها بلکه ماهها در صدر تلفات ناشی از آن بودیم اما تاب آوردیم.آمارها ارائه شد،گرچه تردیدهای جدی وجود داشت،مقالات به روز شده توسط درمانگران ارائه شد.شب نخوابی ها و مراقبت ها و کنفرانس های مجازی و گروههای علمی مجازی ،بی وقفه برگزار و پیگیری شد به گونه ای که حتی شگفتی پزشکان آمریکا و انگلیس نشین را هم برانگیخت.

کوتاه کنم؟

کرونا همچون سرخک و سرخجه و ویروس آنفلوانزا که در اوایل ورود خود کشتار می کردند ،وارد شد و "کشت و سوخت" اما نخواهد رفت"!ما انسانها میزبان های آتی این ویروس "تعدیل یافته" خواهیم بود که همچون قوم مغول،ابتدا با یاسای "چنگیزی" وارد شد و سپس همچون" سلطان محمد خدابنده " که قلبی رقیق داشت و قرآن می خواند و احکام ختنه صادر می کرد و به کسی هم آسیب نمی رساند،ماند اما بی سر و صدا و آرام. ..

به گمانم زمان بازنشستگی این دستگاه کوچک من هم فرا رسیده!دو سه ماهی است که از آن استفاده نمی کنم."خوش درخشید "اما خوشبختانه دولت و کارکردش" مستعجل" بود.*

‐----------------------------‐--------------------------*"راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود".

اشاره حافظ به سلطنت و انگشتری حاکمیت ابواسحاق اینجو در شیراز.
404 viewsBehrouz Sadeghi, 10:45
باز کردن / نظر دهید
2022-04-26 13:55:45 ‍ طبابت در ایران... آواز دهل شنیدن

کوتاه می نویسم:
مطب من در خیابان انقلاب خرم آباد است. سال ۱۴۰۳ وارد سی امین سال طبابت می شوم، عمومی و تخصص!

از شروع خیابان در میدان کیو تا بیمارستان شهدا حدودا سه کیلومتر است. پریروز چهل و شش بنگاه مسکن را شمردم.. البته بیش تر بودند ولی من همینقدر را توانستم بشمارم.
هفته قبل یکی از همین بنگاه دارها بیمارم بود. گفت یک معامله دوازده میلیاردی"جوش"!! داده ام. کمیسیونم شده حدود ۴۰۰ میلیون!! نمی دانم کمتر یا بیش تر، والعهده علی الراوی که خودش باشد.
ویزیت من حدود سه و نیم دلار است. ارزان ترین ویزیت در جهان البته اگر نیجریه و یکی دو همسایه آن را کنار بگذاریم. روزانه حدودا بیست و پنج نفر بیمار می بینم. اجاره مطب و حقوق منشی و مالیات و... هزینه های جاری به کنار! هر چه فکر می کنم شش ساعت کار مستمر و این میزان درآمد و هزینه به صرفه نیست ولی خب کار دیگری بلد نیستم.. همین است که هست.
بیمه ها اعلام کردند سال گذشته ۸۴ هزار میلیارد تومان سود کرده اند. حق بیمه را مفصل از حلقوم خلق الله بیرون می کشند و فقط سی درصد حق ویزیت و دارو را متقبل می شوند(البته استثناء هم وجود دارد).
بیمه ها شکایت مردم از نداری و ناتوانی در پرداخت حق العلاج را متوجه پزشکان می کنند و خودشان در گوشه ای خزیده و منتظر اعلام انزجار عمومی مردم از پزشکان می مانند در حالیکه نفْس وجود بیمه آن است که مردم و کادر درمان، مواجهه مالی نداشته باشند! اما خب به مثال بنگاه داری که در بالا تقدیم کردم توجه کنید.
ساختار سلامت در ایران در حال فروپاشی است. گرفتن پول از فقیری که به نان شب محتاج است برای هر پزشکی دردناک است اما.. چرا کسی نمی پرسد وظیفه بیمه ها این وسط چیست؟ اگر حق بیمه دریافت می کنید، پوشش مناسبی بدهید وگرنه ما بدرستی فکر می کنیم که این کار(یعنی عدم پوشش و ممانعت از منصفانه شدن تعرفه ها بدون پرداخت از جیب مردم) تعمدی است و برای آن است که جماعتی بی پشت و پناه، سیبل فحاشی و اعتراض مردمی شوند که از فرط نداری و ناتوانی به مرز استیصال رسیده اند.
روزنامه ها را می خوانم: باز هم اطلاعیه هایی از عمان و امارات و قطر... همگی با پیشنهادهایی اغوا کننده و فوق العاده برای پزشکان ایرانی!
چطور سرمایه سی سال کار و تحصیل و تجربه را در اختیار دیگران(اول انقلاب می گفتند اجانب) بگذارم و جلای وطن کنم؟ من نمی توانم اما آن چهار هزار متخصصی که سال گذشته درخواست داده بودند، همگی مقصر و سود جو و وطن فروشند؟اینکه اراده ای برای حل این معضل همیشگی وجود ندارد، قطعا بی دلیل نیست اما نمی دانم هدف جوانان عزیزمان که این روزها شادمان از دو سه برابر شده ظرفیت پذیرش پزشکی، خودشان را برای شروع یک ماراتن پایان ناپذیر در ایران آماده می کنند چیست؟
خوب است اول سری به ما بزنند.....
..........................................................
پ. ن: می دانم مقایسه مالی طبابت با دیگر مشاغل بواسطه مطرح بودن گوهر ارزشمندی به نام "جان" انسان اشتباه است، اما یا باید به ساختار قدیمی حکمای ایران بازگشت و یا پیشرفت های دنیای مدرن(ضریب نفوذ بیمه ها و قطع ارتباط مالی میان پزشک و بیمار) را به صورت متناسب پذیرفت.

دکتر بهروز صادقی/متخصص داخلی/اردیبهشت ۰۱
2.7K viewsBehrouz Sadeghi, 10:55
باز کردن / نظر دهید
2022-03-24 11:36:28 ‍ حمله به ‌«ابی»
ناک اوت بوکسوری شکست خورده!


ابی بعد از "فالش خوانی" فاجعه بار سال گذشته که منجر به حملات بی شمار هموطنان به او شد، طی مصاحبه ای هدفمند، در گوشه رینگ گیر افتاد و با یک ضربه نهایی بکلی ناک اوت شد و رفت! من ارادت خاصی به ابی و شخصیت او ندارم. از صدای ابی لذت می برم، او را واقعا آقای صدا می دانم و بهتر است همین ابتدا عرض کنم که قصدم دفاع از ابی نیست و می خواهم از زاویه ای متفاوت به پاسخ تلخ ابی نگاه کنیم.
: چند نفر از وزرای خارجه و مسئولان کشور ما در سمینارها و کنفرانس های بین المللی، در حالی شرکت کرده اند که سران کشورهای همسایه به صراحت از نام جعلی "خلیج عربی" استفاده کرده اند. نمونه آخر آن حضور آقای امیرعبدالهیان در کنفرانسی بود که همین چند وقت پیش برگزار شد و ایشان نیز با لهجه "حجازی" سخنرانی مفصلی به زبان عربی ایراد فرمودند. نشنیدیم که به خاطر عنوان مجعول خلیج ع. ر. بی، اعتراضی کرده باشند.

:در سال ۶۹ گروه ایرانی شرکت کننده در کنفرانس بین المجالس که در کشور اوروگوئه برگزار شد، سندی را امضاکرد که اول آن نوشته شده بود"خلیج ع. ر. ب. ی... "سرپرست گروه ایران، آقای محتشمی پور بود.
:از زمان جمال عبدالناصر، تلاش کشورهای عربی برای تغییر این نام تاریخی ادامه دارد. محمدرضا شاه پهلوی و سفرای وقت ایران در کشورهای عربی با این اطلاق جعلی بشدت برخورد می کردند به گونه ای که خبرنگار مشهور" مایک والاس"ناچار به عذر خواهی شد. خاطرات "حسین شهید زاده"، سفیر وقت ایران در عراق که اخیرا منتشر شده حاوی اطلاعات بسیار خوبی از شیوه برخورد قدرتمندانه ایران با ائتلاف ضد ایرانی کشورهای عربی است.
:محمود احمدی نژاد در یکی از مصاحبه ای تلویزیونی با یک خبرنگار عرب، در مقابل واژه جعلی خلیج ع. ر... نه تنها چیزی نگفت بلکه پاسخی مطلوب آن خبرنگار داد که اگر خواننده محترم این جمله در "آپارات" جستجو کند، حتما این مصاحبه یا تقطیع شده آن را خواهد دید.
:اوایل انقلاب، شیخ صادق خلخالی که بی نیاز از معرفی است، اعلام کرد که بهتر است خلیج فارس را کنار بگذاریم و بگوئیم"خلیج اسلامی"!

ابی یک خواننده است! همین.نه سیاسی است نه صاحب نظر نه صاحب تفکر و نه مدعی... صادقانه نظرش را گفت. شاید اگر از من به عنوان یک ایرانی"صددرصد "بالیده در شرایط بعد از انقلاب سوال می کردند می گفتم: بله این بار قصد دارم روی صحنه مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و دشمنان بزنم و توطئه ای جهانی را خنثی کنم و الخ..... و خبرنگار و مردم را ساکت می کردم اما این بنده خدا با صداقت و صراحت گفت در کشور خودم جایی ندارم. اجازه بدهید از خواندن در هیچ کشوری محروم نشوم... می گویم پرسش هدفمند، چرا؟
چون پاسخ چنین سوالاتی به شرط دیپلمات(بخوانید ناتو ) نبودن طرف، او را در چاه خواهد انداخت، چنانکه ابی در آن افتاد.

نتیجه اینکه: خواندن یا نخواندن" خلیج فارس"ابی در جده یا ریاض، همانقدر مهم است که حضور یک مداح عراقی یا لبنانی در ایران! اهمیت موضوع به نظرم این است که مردم ایران بالاخره یک دیوار کوتاه نه چندان سالم( از نظر جسمی) را پیدا کردند و به او تاختند و حیثیتش را باد دادند.

حالا سوال این است که با وجود عوامل شناخته شده ضعف مفرط ما در مقابل کشورچه هایی مثل امارات و قطر و حتی برادر بزرگشان(عربستان)، آیا "ابی "سیبل خوبی برای حملات وطن پرستانه و رگهای گردن متورم ماست؟ ابی... ابی بیچاره که ناپرهیزی بزرگ سیاسی او ترانه "من رویایی دارم، رویای آزادی"بود و بس!..

شاید ابی این چند جمله را بخواند.
آقا ابی ای آقای صدا، بخش مهمی از نوجوانی و جوانی ما را با صدای بی نظیرت جاودانی کردی.." ستاره های سربی" ات بی نظیر بود، "پوست شیرت" فوق العاده و" گریه نکن" تو ماندگار در ذهن همه ما ولی به قول افصح المتکلمین ، شیخ سعدی آخر الزمان:

«از بهر خدا دیگر مخوان»..

دکتر بهروز صادقی.. فروردین ۰۱
1.3K viewsBehrouz Sadeghi, 08:36
باز کردن / نظر دهید
2022-03-17 12:22:21 ‍ ویدئویی کوتاه که گفته می شود اشک نمایندگان کنگره را درآورده و همه متاثر و گریه کنان،جلسه را ترک کرده اند.
تجاوز بد است!کشتار انسانها که هیچ،حتی آزار یک انسان بی گناه هم محکوم است.آن انسان می تواند موهایی ”فر” و پوستی تیره و چشمانی‌سیاه داشته باشد.آن انسان می تواند کودکی سوری‌باشد که امواج مدیترانه او را به سمت ساحل جنوبی آورده در حالی که بخشی از‌بدن او طعمه ماهی های دریا شده است.
آن انسان همان افغانی ردا پوش عرق کرده در گرمای تابستان قندهار است که همین پوتین فعلی،به طعنه می گفت:حیف موشک های یک میلیون دلاری آمریکا نیست که به چادرهای‌یک دلاری افغانی ها می خورد؟!البته پوتین محتویات چادرها را به حساب نیاورده بود چرا که می دانست برای آمریکا هم نرخ محاسبه،اگر طرف افغانی یا سوری‌یا عراقی‌باشد ،همین است و نه بیش تر...


کلیپ درد و رنج انسان ها را ببینید و شریک آلام آنها شوید بدون آنکه به رنگ موهای‌بلوند و چشمان آبی آنها توجه کرده باشید!بدون آنکه طرف مقابل آنها را روس یا چین یا آمریکا تصور کنید،ببینید اصلا ممکن است؟آیا می شود روزگاری در کنگره آمریکا کلیپهایی اینچنینی از کردهای شمال عراق‌یا شرق ترکیه و یا نیجریه و افغانستان تهیه شود و نمایندگان کنگره،”های های” گریه کنند و خواهان اشد مجازات برای متجاوز شوند؟

جواب:خیر!خیر! ...نمی شود.
دنیای تا بوده همین بوده.دنیای معامله و سود و انحصار قدرت!رنج و قتل و غارت و تجاوز،در این کره خاکی هرگز‌ یک شکل و یکسان و یکرنگ نبوده و گویی قتل و کشتار برخی‌انسانها از دیدگاه خداوند و ملائکه مقرب و برگزیدگان آنها بر روی زمین،وحشتناک تر و ملال آور تر است .

از موشک های روس که به سوی این زیبارویان چشم رنگی شلیک می شود نفرت دارم اما به اشک های‌کاسبکارانه نمایندگان کنگره آمریکا هم احترام نمی گذارم.
از‌ رفتار دوگانه چینی ها متنفرم و عکس‌العمل حاکمیت فعلی مستقر در کشور خودم را ، که متجاوز‌ را محکوم نکرده هم تائید نمی کنم.از‌رفتار متناقض اتحادیه اروپا که در مقابل تجاوز‌ به سایر ”نژادها”،منفعل و بی تفاوت عمل می کند،تنفر دارم و واکنش کشورهای‌اسلامی و عربی را هم تائید نمی کنم.

انسانیت را کجا بجویم؟
شاید از‌عکس های ارسالی از تلسکوپ ”جیمز‌وب”...

شاید هیچ وقت....
دکتر بهروز صادقی ...اسفند 00
775 viewsBehrouz Sadeghi, 09:22
باز کردن / نظر دهید
2022-02-04 11:24:57 ‍ دانشگاه سبطین



آبان ماه امسال،قرارداد تاسیس یک دانشگاه بزرگ در شهر کربلای عراق با مسئولان عراقی منعقد شد که نام آن را دانشگاه ”سبطین” نهاده اند.
قرار است مدیریت آن در پنجاه سال آینده با دانشگاه تهران باشد و اساتید ثابت و پروازی آن نیز از‌حقوق و مزایای مقرر برخوردار باشند.

دکتر عین الهی(وزیر محترم فعلی) و دکتر قناعتی نیز امضاء کنندگان این قرارداد مهم هستند.


توضیح: گسترش یک دانشگاه مادر،نه تنها نکوهیده نیست بلکه شایسته تحسین و تشویق نیز هست.واحدهای دانشگاهی آمریکا در لبنان،مصر،لهستان،مجارستان،فیلیپین و حتی چین فعالیت دارند و قبل از انقلاب نیز مدرسه آمریکایی هاروارد در تهران،فرهیختگان بسیاری را به جامعه دانشگاهی ایران تقدیم کرد.

سوال:اگر سرمایه گذاری بر اساس تفکر مذهبی خاص درست است،لطفا به این سوال پاسخ دهید که چطور بسیاری از جوانان ما در شب های سرد زمستان 64 توسط یک نسل پیش تر این جوانان عراقی دست بسته در اروند رود غرق شدند؟لابد می دانید که بیش از‌شصت درصد عراقی ها شیعه هستند و نهج البلاغه خوان!

و اما آن سوال:آیا سرمایه گذاری وسیع که بخش مهمی از آن از‌سر اجبار و به خاطر تحریم هاست و بخش دیگر ناشی از ایدئولوژی بسط تشیع با نگرش خاص است می تواند ‌”تضمینی” هم داشته باشد؟


تاریخ را نمی خوانیم چون خلاف طرز تفکر رویائی و خیالبافانه ماست.روی واقعیات مسلم چشم بسته ایم چون می خواهیم دنیا بر مدار توقعات ما بچرخد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.در عراق که معلوم نیست بیست سال بعد دست ”عبدالکریم قاسم” یا صدام حسین ”دیگری هست یا نه!اینطور سرمایه می پراکنیم و از کشورهایی که بسته به نام و هویت ایران هستند (مانند تاجیکستان،افغانستان،ازبکستان،ارمنستان،حتی اربیل عراق )غافل هستیم و آنها را با پدر خوانده اصلی عراق‌،یعنی بازمانده امپراتوری عثمانی(ترکیه) تنها گذاشته ایم ....همه اینها به این دلیل است که می خواهیم منافع ملی را‌با منافع ایدئولوژیک و رویاهای خودمان گره بزنیم که ...نمی شود.....نمی شود.آقایان نمی شود.

راستی خود همین نام ”سبطین”در عراق موجب تشدید اختلافات مذهبی نمی شود؟
دکتر بهروز صادقی...بهمن 00
1.1K viewsBehrouz Sadeghi, 08:24
باز کردن / نظر دهید
2022-01-30 19:28:16 ‍ این تصویر گویای چیز خاصی نیست.نگاه قالیباف به دو کارگر در محوطه کاخ کرملین .

الف:نگاه انتقادی و روس‌ستیزانه اغلب ملت ایران بدین شرح است:قالیباف پیاده بدون همراه روسی یا احترام معمول در محوطه کاخ می چرخد و آنقدر حضور او بی‌اهمیت است که کارهای روزانه مانند تعمیرات و ساخت و ساز و ...طبق روال معمول ادامه دارد.

ب:نگاه بی طرفانه:این دو کارگر مشغول ریختن نمک یا ماسه برای‌جلوگیری از‌یخ زدن و لیز شدن ‌حیاط یا معبر هستند و نماینده مجلس یا رئیس مجلس طبق عرف دیپلماتیک،تفاوتی ندارد و از‌دید کشور میزبان همان استقبالی که نماینده یک شهر دورافتاده به عمل می آید در مورد قالیباف هم رعایت شده است.
ج: نگاه نشریه وزین و استراتژیک کیهان و هم اندیشان آن:قالیباف به سوی مسجد در حرکت است تا با تعظیم به سمت قبله،حاکمیت اسلام بر سرزمین های کفر را به اثبات رساند.قالیباف مردمی و ساده زیست است و نیازی‌به گروه همراهان روس و تشریفات معمول ندارد.

نتیجه گیری:اگر مدیریت یک کشور بر مبنای ”منافع ملی” باشد و مردم هم این موضوع را درک کنند،آن وقت حتی کتک خوردن و اخراج یک فرستاده موجب وهن و تمسخر او نخواهد شد اما اگر مردم آسیب دیده از تئوری های سیاسی غرب یا شرق ستیزانه،چنین صحنه هایی را ببینند،قطعا واکنش آنها منفی و در جهت نقد و تحقیر فرستادگان خودشان و کشور میزبان خواهد بود.
در نهایت :دولتمردان بهتر از‌ من و شما می دانند که روس و چین و ماچین و آمریکا و حتی همین طالبان بغل گوش ما،اول منافع ملی خود را در نظر می گیرند بعد وارد مذاکره یا ایجاد روابط‌می شوند.اینکه چرا روس و چین اینطور مغضوب و منفور ملت ایرانند،جای تعجب بسیار دارد بدین علت که آنها از کارت ایران و افکار ”ایدئولوژیک ” حاکمان ما برای پیش برد اهداف خویش استفاده می کنند.

پس نه به تزار ولادیمیر بدگویی کنید و نه به امپراتور ”شی جین”!
کارشان را درست انجام می دهند!
852 viewsBehrouz Sadeghi, 16:28
باز کردن / نظر دهید
2022-01-18 21:52:29 «خودمنتقدانِ خِردپیشه»


در روزهایی که سرخوردگی، خشم، عصبیت و نومیدی از هر سو زبانه می‌کشد، من به آینده بسیار خوش‌بینم. همین احساساتی که برشمردم، باعث شده به نوعی «خودملامتگریِ جمعی» روی آوریم؛ چیزی شبیه خودتازیانه‌زنیِ عقل‌گرایانه. در قرن‌های سیزدهم و چهاردهم میلادی جریانی مسیحی به نام «فِلاگِلانت» پدید آمد که به معنای «تازیانه‎زن» است. تازیانه‌زنان دسته‌هایی در کوی و برزن به راه می‌انداختند که هر کس به خود تازیانه می‌زد؛ شبیه همین زنجیرزنی که در عزاداری ما رایج بوده است. دلیل این «خودتازیانه‌زنیِ» اینان این بود که تصور می‌شد از این طریق گناهان انسان به دست خودش عقوبت می‌شود و خداوند نیز فرد را می‌بخشد.

هر انسانی در زندگی کامیابی‌ها و ناکامی‌هایی دارد که نتیجۀ مجموعه‌ای از علت‌هاست. گاه فرد بدون تلاشِ چندانی موفق، و گاه با هزار جد و جهد ناموفق می‌ماند. نه کامیابی مهم است و نه ناکامی. چیزی که در زندگی شخصی ما بسیار مهم‌تر و تعیین‌کننده‌تر است، رسیدن به «خودانتقادی»، «بازاندیشی»، «تأمل در احوال خویش» و «خودتحلیلی» است. بهروزی در نهایت نصیب کسی می‌شود که با تیزبینانه‌ترین، بی‌پرواترین و بی‌تعارف‌ترین نگاه خود را تحلیل، نقد و بازتعریف کند. او برنده است؛ شاید امروز از بد روزگار برنده نشود، اما دیر یا زود مزد این خودواکاوی و خودآسیب‌شناسی را خواهد گرفت، زیرا خودانتقادی و بازاندیشی اوج دلاوری است. به جنگ خویش رفتن، دلیری می‌طلبد، زیرا پیروزی بر خویش دشوارترین پیروزی است و کشتنِ نفس سخت دردناک است.

خسته‌ایم. هر که بتواند مهاجرت ــ فرار ــ می‌کند. نومید و سرخورده‌ایم. نه راه پس داریم و نه راه پیش. میان نوستالژی (دیروز) و فانتزی (فردا) گردن زیر گیوتین واقعیت داریم. همه درست، اما اما اما... چیزی که مرا بسیار دلگرم می‌کند این است که ما همه با هم مانند کسی هستیم که دوران جوانی و سرکشی، غرور و خودشیفتگی، طغیان و خردگریزی را سپری کرده و اینک در دهۀ چهل عمر مطمئن است ایراداتی دارد که باعث ناکامی‌هایش شده و باید آن‌ها را رفع کند. فهمیده است می‌توانست بهتر زندگی کند، می‌توانست فرزند بهتر، پدر بهتر، مادر بهتر، شهروند بهتر، انسان بهتر و کامرواتری باشد. شب‌ها خلوت می‌کند، به بالکن آپارتمانش می‌رود، سیگاری می‌گیراند، چایی می‌نوشد، چراغ‌های شب را تماشا می‌کند و به گذشته فکر می‌کند... وقتی ته سیگار را در گلدان خشکیدۀ بالکن خاموش می‌کند، مطمئن است دلش می‌خواهد این بالکن را به گلخانۀ کوچکی بدل کند...

این ماییم؛ در حال گذار. عقلانیت زیستی‌ــ‌اجتماعی استواری در ما دارد پرورش می‌یابد. دلیل این عقلانیت «تجربه» است. مدعی‌ام ما مردم بسیار باتجربه‌ای شده‌ایم و این تجربه بلوغی خودمنتقدانه در ما پدید آورده است. توهم، خودبزرگ‌پنداری، خردگریزی، آرمان‌گرایی، خودشیفتگی ملی‌ــ‌فرهنگی روی هم «واقعیت‌گریزی» گرانباری را در ما ایجاد کرده بود که تنها در حرارت کورۀ تجربیات می‌توانستیم از آن خلاص شویم. آتش تجربه عناصر ناخالص وجودمان را ذوب کرد. نتیجه این شد که سرانجام از خواب «واقعیت‌گریزی» برخاستیم. مشکل ما این بود که رابطه‌مان با واقعیت قطع شده بود؛ در یک کلام واقعیت را نمی‌توانستیم ببینیم. روزبه‌روز بهتر می‌فهمیم که بهروزی ما در لمس، درک و ادارۀ واقعیت است؛ وگرنه هیچ آرمان، ثروت، تاریخ، فرهنگ، تعصب، جانفشانی و غیرتی ــ که در ایدئولوژی‌های خردگریزانۀ روشنفکران دهۀ چهل و پنجاه متجلی شده بود ـــ نمی‌تواند بهروزمان کند.

از این رهگذر، درصد اجتماعی بزرگی شکل گرفته است که دیگر نمی‌توان خوابش کرد، هیپنوتیزش کرد، طلسم خردگریزی به روح و ذهنش زد. دیگر نمی‌توان به زبان خیال و توهم با اینان سخن گفت. اینان را تنها می‌توان با منطقی روشن و محاسبات عقلانی اثبات‌پذیر مجاب کرد. این بزرگ‌ترین دستاورد ماست: دستگاه محاسبات عقلانی مطمئن و کارآمدی که در اذهان ساخته و تعبیه شده است. زیاد درگیر سرخوردگی‌ها و دعواهای روزمره نشوید. آیندۀ ما را این خِردپیشگان خواهند ساخت.

برگردیم به شبی که به قول سهراب به آرامیِ یک مرثیه از سر ثانیه‌ها می‌گذرد و همزاد خسته و متفکر ما را در بالکن تنهایی خویش غرق افکار کرده بود. آوار گذشته هنوز بر دوش اوست، اما چیزی به دست آورده که با آن هر آواری را می‌توان برداشت: تعمق و تفکر. دستاورد ما بزرگ‌تر از آن چیزی است که امروز در مخیله‌مان بگنجد. ما در سکوت همین شب‌ها، در بالکن تنهاییمان، ساختن آینده را شروع کرده‌ایم. روح وقتی عوض شد، دگرگونی جسم محتوم است... محتوم. این را گوشه‌ای بنویسید.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی
568 viewsBehrouz Sadeghi, 18:52
باز کردن / نظر دهید
2022-01-06 00:34:03 ‍ ایام فاطمیه پر زرق و برق امسال

ایام فاطمیه امسال زرق و برق بسیار بیش تری دارد.کنار مطب من دو مرکز کاملا مجهز هست که علاوه بر توزیع شیرینی و شربت و چای،غذای گرم هم سرو می کنند و هر شب صدها نفر آنجا شام صرف می کنند ، بعد از آن در انتظار چای می نشینند و البته برای توزیع شربت به گردانندگان "جایگاه" کمک هم می کنند.چندین روز است که این وضعیت ادامه دارد . در یکی از جایگاه ها ماکت هایی از چند مرد قرمز پوش که تازیانه در دست،"درِ" سنگینی را به سمتی "هل" می دهند،به نمایش گذاشته شده که درست شبیه به شمایل اشقیاء در روز عاشوراست و کاملا مشخص است که خلق یک دهه پر شور(همانند محرم) همراه با عزاداری و شب زنده داری و نوحه سرایی هدف اصلی برپادارندگان این مراسم است.

الف: اینکه اسلام مورد قبول ملت ایران چه ویژگیهایی داشته بر کسی پوشیده نیست و عاشورا و ائمه و غدیر خم و نهج البلاغه و تعداد معصومین و بر پایی مناسک،همگی دال بر این است که ایرانیان قرنهاست که راه خود را از بقیه جهان اسلام جدا کرده اند.
ب:این تفکیک مسیر موجب شد تا ایران "استقلال نسبی" خود را حفظ‌کند و تا حدود زیادی زبان،فرهنگ و آداب گذشته خویش را نگهدارد.
ج:عاشورا و فرهنگ آن به کمک عید نوروز آمد و در این راه احادیث و گفته های بسیاری نقل شد تا در مقابل تمامیت خواهی "عباسیان" و سپس "عثمانیان" ایران در کلیتی به نام امپراتوری "عربی/عثمانی/" هضم و جذب نشود.
د:محصول چنین تفکری که صد البته با تلاش بسیار و برای جلوگیری از انحلال ایران خلق شد،امپراتوری "صفوی" بود که بدون تردید نماد درخشان هویت ایرانی بر مدار نگرش شیعی است.
ه:این نگرش به صورتی "سینوسی" اما نه با فراز و فرودهای چشمگیر تا کنون ادامه داشته حتی در دوران فترت ایرانیان و در اواخر دوره قاجار نیز به آن بها داده می شد.
و:باید دید که در روزگار فعلی،پرداختن به اختلافات مذهبی به نفع کیست.دیگر نه از آن گرایش سفت و سخت وهابیت در عربستان خبری هست و نه از هجوم سربازان عثمانی که قتل شیعیان را واجب می دانستند.به نظر می آید جریان رادیکال و افراطی حال حاضر که صاحب قدرتی عظیم در ایران است نمی داند که پرداختن به این اختلافات "سرد " شده برای بازماندگان عثمانی،فقط و فقط‌به سود یک کشور "خاص" در منطقه خواهد بود.

ز:تفاوت اساسی ایران فعلی با ایران زمان شاه عباس کبیر آن است که در آن زمان اصفهان مامن گرجی ها و ارامنه بود و یهود و نصارا در بهترین و حاصلخیزترین نقاط‌ایران سکنی داشتند اما امروز که فریاد مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا از تریبون های رسمی تبلیغ می شود،بر پاداشتن افراطی مراسمی چون "دهه فاطمیه" و تحریک سایر مذاهب اسلامی ،تنها یک پیروز واقعی خواهد داشت و آن "پیروز" هم با همین وسیله،باقیمانده اختلافات خود با کشورهای عربی/اسلامی منطقه را حل و فصل خواهد کرد.
815 viewsBehrouz Sadeghi, 21:34
باز کردن / نظر دهید