Get Mystery Box with random crypto!

امروز یه خانم که دستش را بریده بود اندازه ای که نیاز به بخیه | ⚀بیـــماریهای زنان⚀

امروز یه خانم که دستش را بریده بود اندازه ای که نیاز به بخیه زدن داشت
باشوهرش اومده بود بیمارستان

وقتی خواست روی تخت دراز بکشد شوهرش نشست و سرش را روی پاهایش گذاشت
تمام طول بخیه زدن دستش را گرفت و نازش را کشید و قربان صدقه اش رفت
وقتی رفتند
هرکسی چیزی گفت
یکی گفت زن ذلیل
یکی گفت لوس،
یکی چندشش شده بود
و دیگری حالش بهم خورده بود!


یادم افتاد به خاطره ای چندروز پیش روی همان تخت

خاطره زنی با سر شکسته که هرچه گفتم چطور شکست فقط گریه کرد و مردی که می ترسید از پاسخ زن.

زن آنقدر از بخیه زدن ترسیده بود که بازهم دست مرد را طلب می کرد و مرد آنقدر دریغ کرد که من کنارش نشستم و دستش را گرفتم و آرام در گوشش گفتم لیاقت دستانت بیشتر از اوست.

اما وقتی آن ها رفتند کسی چیزی نگفت!

هیچکس چندشش نشد و هیچ کس حالش بهم نخورد...
همه چیز عادی بنظر آمد ....

و من فکر کردم ما مردمی هستیم که به ندیدن عشق بیشتر عادت داریم تا دیدن عشق.

@dr_zaanan