2022-08-26 23:24:45
راستگویان را چه پیش آمد،
حلالخواران را چه شد؟!
بهروز مرادی، مال باخته!
خودرویی که در سایت دیوار، برای فروش گذاشته بود آنچنان از لحاظ فنی با کیفیت و از لحاظ قیمتی مناسب مینمود که بیدرنگ با او تماس گرفتم.
گفت که چندین نفر در همین مدت زمان کوتاه با او تماس گرفتهاند و خواهان خودرو شدهاند.
از او پرسیدم از چه راهی میشود خودرو را در اولین فرصت بازدید کرد؟ گفت که امشب دیر به خانه میرسد و بازدید بماند برای صبح جمعه. اما کسانی دیگر هم برای بازدید خواهند آمد و اگر آنها زودتر رسیدند ممکن است خودرو به یکی از آنها تعلق بگیرد. گفت که اگر بیعانهای واریز بکنم، ماشین را برای من نگه میدارد و آگهی فروش را از روی سایت دیوار بر میدارد.
سخنان محترمانه و حرفهای اعتمادبرانگیزی بر زبان آورد بگونهای که مرا مجاب نمود که بیعانهای برایش واریز کنم.
به او گفتم که کمی فکر میکنم و دوباره تماس میگیرم. تلفن را قطع کردم و با همسرم که روانشناس است مشورت کردم. او هم سخنان فروشندهی خودرو را شنیده بود و همچون من، وی را فرد قابل اعتمادی ارزیابی نموده بود.
تصمیم گرفتیم بیعانه را برای او واریز کنیم تا این خودروی مناسب را که با مبلغ وام ازدواجی که به تازگی گرفتیم همخوانی داشت، از دست ندهیم.
دوباره با او تماس گرفتم، اما تلفناش مشغول بود و خطاش آزاد نمیشد. این بود که به او پیامک دادم و از او مبلغ بیعانهی مورد نظرش را پرسیدم.
او سه میلیون تومان برای بیعانه درخواست کرد و من مبلغ سه میلیون تومان از همان وام را به حساب
سهیل شکرپور واریز کردم.
قرار امروز صبح را جهت بازدید و کارشناسی فنی خودرو با او گذاشتم. جانمایی(لوکیشن) بازدید را در سایت دیوار گذاشته بود که در ولنجک، خیابان ثارالله، بالاتر از آسایشگاه ثارالله، بین خ. محمدی و خ. مینا، پلاک ۳۹ بود.
البته وی دیشب ساعت ۱۰ تماس گرفت و درخواست ۵ میلیون تومان دیگر کرد تا برای بچهاش که صدای نالههای او از پشت تلفن به گوش میرسید، دوچرخهای بخرد تا به قول خودش، آن بچه سرش را شب با آرامش بر بالین بنهد.
در پیامکاش نوشته بود که کارمند است و دلال نیست و اصول خرید و فروش را نمیداند و در صورت پسند خودرو، قولنامهای را فیمابین مکتوب میکنیم تا روز شنبه که کارهای نقل و انتقال خودرو به انجام برسند.
من برای او نوشتم جامعهشناسی بیخودرو و خواهان خودروی او هستم. اما از واریز ۵ میلیون درخواستی سر باز زدم.
امروز جمعه طبق قرار، ۱۰:۴۵ دقیقه صبح، درب منزل مذکور در آدرس عنوان شده بودم. اما نه از آقای سهیل شکرپور خبری بود، نه از خودرو.
گوشی او نیز خاموش بود و این شواهد نشان میداد که یک نفر دانش روانشناسی و هوش سرشار و هنر نمایش و سخنوری و وانمودسازیِ رفتار احترام آمیز و هنر جلب اعتماد را آنچنان بخوبی بکار گرفته که یک جامعهشناس و یک روانشناس را فریب داده است.
پیش از این بارها از کلاهبرداری اینترنتی شنیده بودم، اما باورش سخت بود که بپذیرم فردی آنچنان عرصهی زندگی را از خدا و راستی و مروت و مکافات عمل خالی ببیند که در روز روشن از حرامخواری و فریب خلق ابایی نکند.
ای کاش راهی میبود که این فرد به عنوان یکی از آنهایی که حرامخواری و فریب و دروغ را پیشهی تعاملات اجتماعی خود ساخته است، به مکافات عمل خویش برسد.
با خود میاندیشم با انبوه دغلکاران و حرامخواران و فسادکاران چه باید کرد؟
جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱
@drBehrouzMoradi
1.9K viewsedited 20:24