2022-03-25 14:46:26
چه مرگت است عزیزم؟ چرا پریشانی؟
به گل نشسته مگر بار کشتی عسلت؟
که غمبرک زدهای، با دو چشم حزن آلود
که باز زانوی حسرت گرفته ای بغلت
چه مرگت است ندا؟ این چه وضع زندگی است؟
نگاه کن! همهی خانهات پر از خاک است
تمام شهر پر از همهمهست! لب وا کن
سکوت کردنت این روزها، خطرناک است
ندا! کجاست حواست؟ لباس عیدت کو؟
هنوز هم که سفید است رنگ موهایت؟
نشستهای تک و تنها، شبیه جن زدهها
کنار سفرهی خالی از آرزوهایت
دلت گرفته چرا؟ مثل آنکه تنهایی*
-چه فرق میکند اصلا؟ چقدر هم تنها
اگر چه زخم لبت را به خنده میبندی
بگو درست ببینم! چه مرگت است ندا؟
نگو که عید، به جز عادت بشور و بساب
به جز خریدن کفش و کلاه و دامن نیست.
نگو سراغ مرا از کسی نگیر و برو
بهار، فصل قشنگی برای مردن نیست.
فقط دو هفته شبیه بقیه، آدم باش!
به احمقانهترین شکلِ خنده در بدرود
تمام عمر اگر چه دویدهای به شتاب
که آفتاب برآید، ولی نیامده بود...**
* وامی از سهراب سپهری
** به یاد رضا براهنی:
شتاب کردم که آفتاب بیاید...نیامد!
https://t.me/drnkargar
4.6K viewsN KaRgAr, 11:46