Get Mystery Box with random crypto!

پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)

لوگوی کانال تلگرام drrezarezaie — پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك) پ
لوگوی کانال تلگرام drrezarezaie — پرسه در مِه ( يادداشتهاي دكتر رضا رضائى- روانپزشك)
آدرس کانال: @drrezarezaie
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 915
توضیحات از کانال

اين كانال اختصاص به نوشته هاي دكتر رضا رضائى متخصص اعصاب و روان دارد

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-06-23 20:33:27 #زندگى_پنهان_كلمات ١
"دارم سعى مى كنم براى زندگى ام معنا درست كنم"
يك سال قبل در اتومبيلى حضور داشت كه در تصادفى هولناك دو نفر از دوستانش كشته شده بودند او دچار آسييبهاى جسمى شديد شده بود و البته چون جسمش ، روانش هم له شده بود.
حالا بعد از يك سال و طى مسيرى بس دشوار ، بدون عصا، در آستانه قطع آخرين داروهاى روانپزشكى اش با لبخندى بر لب سبكبال و آرامشبخش گفت : دارم سعى مى كنم براى زندگى ام معنا درست كنم و توضيح داد كه چگونه با خود كار كرده ، از طريق مطالعه كتابهاى راهگشا، حتى ديدن فيلم ... تا به اين نقطه رسيده است .

در كشاكش فشارهاى چندجانبه بر انسان حيران و خسته اين دوران، پيدا كردن "معناى زندگى" همچون رسيدن به قايق نجاتى در دريايى توفان زده خواهد بود. طبعا پيدا كردن معناى زندگى مان كارى ساده و به سان زدن يك كليد برق نيست ولى مى توان از طريق " معنا سازى" درست ، در مسير "معنا يابى" قرار گرفت.

اين گونه نبوده و نيست كه همواره من( پزشك) حال بيمارانم را بهتر كنم ، چه بسيار كه آنها هم در مسير درمان و تعاملاتمان "حال بهترى" درونم جارى ساخته اند و مگر اين خود نمى تواند وجهه مهمى از "معناى زندگى"باشد؟

دكتر رضا رضائى ، روانپزشك ، ٢ تير ١٤٠١
https://t.me/drrezarezaie
436 views17:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-23 20:32:18 هر مراجعه( بيمار) داستان خودش را دارد و نوع نگرش خاص خود را -متاسفانه همچنان عنوان بيمارِ روانپزشكى بار منفى و انگ به همراه دارد- در هنگام ويزيتهايم بارها شده ناگهان جمله اى از مراجعم شنيده ام ( حتى به طنز ) كه توجهم را به شدت به خود و معانى نهفته در آن جلب مى كند، عمدتا همان موقع به خودشان بازخورد مى دهم و مى گويم كه تعبيرشان برايم بسيار جالب بوده . از مدتها قبل به اين فكر بودم تا بر اساس اين تعابير به زعمِ خود قابل توجه يادداشتهايى بنويسم ، مشغله هاى فراوان مجال نوشتن نداد تا اينكه ٢ روز قبل جمله اى شنيدم كه با خود گفتم حالا وقتشه! از مراجعم اجازه گرفتم براى نوشتنش ؛ اين سلسله مطالب را تحت عنوان مشترك "زندگى پنهان كلمات" شروع مى كنم به اين اميد كه ارزش خواندن داشته باشند
411 views17:32
باز کردن / نظر دهید
2022-05-21 12:01:39 در حال و هواى عشق

بار اولى كه سالها قبل به بهانه نمايشگاه كتاب به مصلى رفتم گيج و ويران دنبال نشانه اى از مدرسه مان ميگشتم ، مدرسه راهنمايى شهيد پاكزادنيا ، مدرسه اى كه در فاصله حدودا ١٠٠ مترى در اصلى مصلى قرار داشت و حالا نبود ، دائم در ذهنم بالا پايين ميكردم كه طول و عرض مدرسه كجاى اين شلوغى و بناهاى عظيم قرار داشته، آنروز به منبع فلزى بزرگى برخورد كردم كه گوشه اى افتاده بود و حس كردم همان منبع گازوئيل كنار دفتر معلمان بوده .

شايد يكى از دلايلى كه ديگر دلم نميايد به نمايشگاه كتاب بروم همين باشد ، هربار كه ميروم مدرسه مان را بين آنهمه بنا و آدم به سختى تصور ميكنم ، يادم است يكبار يكى از بچه ها ( راميار ) گفته بود هروقت از كنار آنجا رد ميشود پشتش را به آن سمت ميكند تا نبيند كه نيست .

ديروز كه به بهانه رونمايى از كتاب نورزمستانى برادرم اميد به آنجا رفته بودم بازهم درگير همان افكار هميشگى شدم ، مدرسه مان كجاست ؟ كجا بود؟
اينبار اميد كه خود چند سال بعد از من آنجا درس خوانده بود به نكته اى جالب اشاره كرد : درختها ، درختهاى كهنسال و سربه فلك كشيده اى كه از قديم بودند و با آنها ميشد حد و حدود مدرسه را تخمين زد ، چه خوب كه اين درختها هنوز بودند.
به درخت سپيدار بلند دست ميكشم ، او را در آغوش ميگيرم و گوشم را مى چسبانم به بدنش،ميشنوم :
صداى زنگ تفريح ، صداى هجوم بچه ها به حياط ، چه ولوله اى ، ناظم پاى بلندگو يادآورى ميكند كه نوبت نماز سوم سه است ، حالا مى بينم :
بازى با توپ در زنگ تفريح ممنوع شده ولى بچه ها با سنگ و گلوله برفى هم كه شده فوتبال بازى ميكنند ، بعضيها هم روى سكوهاى مدرسه و نيمكتهايشان با سه تكه كاغذ فوتبال دستى بازى ميكنند!
ميبينم : از هرجاى زمين گل ميزنم حتى از كرنر ، داد همه در اومده ميگن انقدر شوت نزن ، كيارش با گرمكن استقلالش چه شيرجه هايى ميزنه ، محمد داره به معلم ورزشمون مهاجر ميگه كه دوباره يار كشى كنيم اونم ميگه باشه دوباره "گووه" بندى ميكنيم ، هومن اردنگى معلم قرآن( اله آبادى ) رو تحويل يكى ديگه( ديوجامه ) ميده ، اله آبادى روى يخهاى حياط ليز ميخوره و پاهايش از وسط ١٨٠ درجه باز ميشه از جايش بلند ميشه و با لبخند مليح به راهش ادامه ميده ! طيبى ( معلم زبان و حرفه و فن !) چون بلند خنديدم مداد لاى انگشتام ميذاره ، آخ چه دردى داره ، آخ فرزاد هم هست چه عالى ، فرزاد خوبى ؟ آخرين بار كه ديدمت تو كُما بودى ، تو يكى هيچوقت آلزايمر نميگيرى خيالت راحت ، بلند ميخنديم ، بلند ميخندم، بلندتر از هميشه ترسى از تنبيه هم ندارم ، صداى وحشتناكى خنده ام را قطع ميكند... مدرسه را با كلنگ دارند ويران ميكنند ...ديگر مدرسه اى نيست...

لبانم را روى روزنه اى در پوست درخت سپيدار ميگذارم و آرام زمزمه ميكنم :
فرزاد حالا كجاست؟

پى نوشت ، ٣ سال بعد ، ديروز : پسرم براى اولين بار به نمايشگاه كتاب آمده ، خوشبختانه علاقه اش به كتابخوانى روز به روز بيشتر مى شود. با بغض دستهايم را در فضا حركت مى دهم و تلاش مى كنم تصور كنم و تصور كند مدرسه اى را كه سالهاست نيست . مردى ميانسال از كنارم رد مى شود صحبتهايم را مى شنود، در حال دور شدن هر يك قدم بر مى گردد و و نگاهم مى كند يا قبلا در اين مدرسه درس مى خوانده يا اينكه فكر مى كند مشاعرم را از دست داده ام! دوست داشتم با پسرم و مدرسه خاطره ها عكسى به يادگار بگيرم ، با يكى از بلندترين درختهاى محوطه عكسى مى گيريم ، "فقط عكسه كه ميمونه" . چند قدم آن طرف تر نمايشى خيابانى اجرا مى شود ( شايد اينجا حياط مدرسه مان بوده)نمايشى با مضمون انشاى تكراريمان ، از تماشاگران نمايش هم مى پرسند، علم بهتر است يا ثروت ؟ چشمانم را مى بندم و ذهنم در جواب مى گويد؛ آرامششش.
درختها ايستاده اند، فرزاد دارد بند كفشهاى كتانى اش را مى بندد ، رو به من مى گويد : زود باش ، الان بارون مى گيره زنگ ورزشمون خراب ميشه ، تو تيم منى .

دكتر رضا رضائى ، روانپزشك ، ٣١ ارديبهشت ٠١

https://t.me/drrezarezaie
656 viewsedited  09:01
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 22:55:28 پرنده رنگ شده

مدتى است كه در مسير رفتن به سركارم به جايگاههايى بر مى خورم تحت اين عنوان "مركز تخصصى! تشخيص رنگ خودرو"، خيلى هم سرشان شلوغ است ، مردم خودروهاى رنگ و وارنگى كه قرار است خريدارى كنند را به اين مراكز مى آورند ، آنها را زير نورهاى خاص با وسواس و كارآگاه طور بالا پايين مى كنند تا مبادا خداى نكرده ، گوشه اى ،خطى، نقطه اى قبلا زدگى داشته و رنگ شده باشد و سرشان كلاه برود!
براى يك اتومبيل انقدر حساس هستيم و برايمان بسيار حياتى است كه اين ماشين قبلا كوچكترين خط و خشى برنداشته باشد و پاك ، بدون صافكارى رنگ! و بى دوز و كلك به دستمان رسيده باشد ، حال سوال اين است براى آدمهايى كه وارد زندگى مان مى شوند چقدر دقت و حساسيت داريم ؟ آيا به اين فكر مى كنيم كسانى كه به راحتى آنها را وارد حريم شخصى مان ( مجازى يا غير مجازى ) مى كنيم چه شرايطى دارند؟ اصلا برايمان مهم هست كه آنها از لحاظ فرهنگى ، اجتماعى و شخصيتى چه وضعيت و شرايطى دارند؟ به اين فكر مى كنيم كه هر رابطه اى و در هر سطحى اگر معيوب باشد حتى مى تواند مسير زندگى مان را عوض كند؟
اينهمه رابطه مخرب و ويرانگر كه در اين سالها مى بينيم (از مجرد و متاهل و پير و جوان گرفته تا بى سواد و روشنفكر )حتى ازدواجهاى شتابزده و سنتى دو سر طيف گسترده و بسيار نگران كننده اى هستند كه نشان مى دهند براى
"آدمهاى زندگيمان" حتى در حد اتومبيلى كه قرار است بخريم اهميت و ارزش قائل نيستيم و چنين است كه چنان مى شود!
فراموش نكنيم كه زندگى مان برآيندى از "انتخابهايمان " است.

دكتر رضا رضائى ، روانپزشك، ارديبهشت ٠١

https://t.me/drrezarezaie
1.4K viewsedited  19:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 00:17:44
گفتگو با دكتر رضارضائى
قسمت دوم : نگاهى به فيلم قهرمان
هيچكس كامل نيست

https://t.me/drrezarezaie
836 viewsedited  21:17
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 23:57:57
گفتگو با دكتر رضا رضائى
برنامه سينما سلامت
قسمت اول : نگاهى به فيلم غلامرضا تختى
اسطوره ها هم افسرده مى شوند؟

https://t.me/drrezarezaie
750 viewsedited  20:57
باز کردن / نظر دهید
2022-04-15 16:57:41
#مرد_بازنده
اين شايد شاخص ترين اثر در ژانر نوآر سينماى ايران باز هم نشان مى دهد كه محمدحسين مهدويان يكى از بهترين كارگردانهاى حال حاضر سينماى ماست ؛ فضاسازيها ( كه يادآور فيلم هفت ديويد فينچر است ) و بازيهاى عالى به خوبى نمايان گر سطح كارگردانى او هستند .
تصاوير درخشان هادى بهروز و يك جواد عزتى متفاوت و در اوج پختگى لذت تماشاى فيلم را دو چندان كرده اند.
900 viewsedited  13:57
باز کردن / نظر دهید
2022-04-08 12:02:42
گفتگو با دكتر رضارضائى درباره فيلم غلامرضا تختى؛
آيا اسطوره ها بيمار نمى شوند؟

شبكه سلامت ، برنامه سينما سلامت
جمعه ١٩ فروردين ساعت ١٦
تكرار شنبه ساعت ١٢ ظهر

https://t.me/drrezarezaie
885 viewsedited  09:02
باز کردن / نظر دهید
2022-03-23 16:18:09
با آرزوى سالى توام با آرامش براى همه عزيزان ، شما را به خواندن بهاريه ام در سايت پرده سينما دعوت مى كنم

https://www.cinscreen.com/?c=4&id=9185
955 viewsedited  13:18
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 00:35:51
هميشه " آخرين" ها توام با اندوه و حسرت است :
آخرين ديدار
آخرين بهار
آخرين گفتگوى تلفنى
آخرين نفس
بخصوص اگر اين آخرينها مربوط به انسانى باشد كه در بسيارى از ويژگيها "اول" بود؛
اول
در علم
در معرفت
در اخلاق
در اصالت
در نجابت
در صداقت
در شرافت

و اين آخرين امضا در آخرين كارت پستال چه تلخ قرنى را از قرنى جدا مى كند ...
روحشان شاد

دكتر رضا رضائى

https://t.me/drrezarezaie
792 viewsedited  21:35
باز کردن / نظر دهید