روانکاوی و زندگی این پرسش اساسی همیشه پیش روی ماست که روانکاو | دکتر سرگلزایی drsargolzaei
روانکاوی و زندگی
این پرسش اساسی همیشه پیش روی ماست که روانکاوی به چه نتایجی ختم می شود؟ این پرسش بهویژه در عصر کالاساز ضد ذهن که اختلالهای روانی را به مجموعهای از علایم و نشانههای دستهبندی شده در راهنماهای تشخیصی تقلیل داده است پرسشی ضروری به نظر میرسد. به شکل دمدستی و فستفودی شاید این به ذهن کسی خطور کند که روانکاوی نوعی درمان است؛ اگر چنین تصوری دارید خبر خوشی برای شما ندارم، روانکاوی دیسیپلینی جدا از رواندرمانی است بهخاطر اینکه هدف آن درمان نیست. اگر در بین روانکاوانی که میشناسم بخواهم به یکی از آگاهانشان استناد کنم که روانکاوی را به نظرم بسیار واقعیتر از خیلی از همقطارانش فهمیده چارهای ندارم جز اینکه به دیدیا آنزیو Didier Anzieu ارجاع بدهم. او و آثارش که بیش از یک دهه ذهن من را به خود مشغول کرده میتواند در این مورد راهگشا باشند. او بر این باور است که روانکاوی چیزی را شفا نمیدهد و به طور کلی روانکاوی برای درمان بیماران به وجود نیامده است بلکه هدف آنالیز، دگرگونی است. در نتیجه روانکاوی تعهدی برای ناپدید کردن علایم مراجعانش ندارد. انتظار ما این است که مراجع پس از گذراندن تحلیل استاندارد باخبرتر، خودمختارتر و لیبیدینال ( زندگیمحور)تر به خود، زندگی و دنیا نگاه کند. پس دگرگونی و دگرگونسازی هدف روانکاوی است. جالب اینجاست که در ابتدای هر سال نو در فرهنگ ما صحبت از این است که دگرگون کنندهی امور و احوال، حال و روزگار ما را به بهترین شکل ممکن دگرگون کند. اگر به این نیایش نمادینتر نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که حقیقت بیصدایی در آن نهفته است که منتظر شنیده شدن است و آن تأکید بر دگرگونی است. دگرگونی نه از نگاه متافیزیکی و معنای زندگی، نه به شکل عمودیاش، بلکه دگرگونی در اینجا به معنای دگرگونی اوضاع و احوال از رهگذر معنای افقی به گسترهی فهم خود در آینهی دیگری است. بنابراین، در سال جدید برای شما عزیزان سالی پر از دگرگونی نه در معنای متافیزیکاندودش بلکه به معنای خاکی شدهاش آرزومندم. باشد که در غم سال پرحادثهای که گذشت و در رگبار بیامان گریه و سوزنریز بیامان ماتم، دگرگونی اساسی برای مردمانی واقعی که از گوشت و پوست و خون درست شدهاند و چشمانی نگران بازگشت آنها به خانهاند اتفاق بیفتد. هر دگرگونی بزرگ، لازمهاش اتفاقی زمینهساز است و آن این است که نه من و نه تو به تنهایی اتفاق بزرگی نیستیم. در کنار هم و با هم آن اتفاق و دگرگونی بزرگ رخ خواهد داد. یادمان باشد پادزهر فراموشی ترومای جمعی زمانه و نسل ما پاسداشت یاد رفتگان این راه است که «فرزند کسی بودند.»
من ريشه های تو را دريافتهام با لبانت برای همهی لبها سخن گفتهام و دست هايت با دستان من آشناست در خلوت روشن با تو گريستهام برای خاطر زندگان و در گورستان تاريک با تو خواندهام زيباترين سرودها را زيرا که مردگان اين سال عاشق ترين زندگان بودند
دکتر احمدرضا محمدپور یزدی (روانشناس- دانشگاه کنکوردیا- مونترال)