بگو به خاکفروش که دست، از سرِ این خاکتوده بردارد | دکتر سرگلزایی drsargolzaei
بگو به خاکفروش که دست، از سرِ این خاکتوده بردارد که پایِ مرکبِ بیگانهپرورِ خود را به این قلمروِ بسیارکشته نگذارد.
بگو به خاکفروش زمانهایست که افشا شدهست، کهنه شدهست و آفتابِ دروغینِ دست و دامانش، در این گذرگهِ آشوب، رنگ باخته است.
بگو به خاکفروش معاملاتِ دکانداریاش در این بازار ز رونق افتادهست. دگر، حضورِ گدایانهٔ جهنّمیاش کلاه بر سرِ این سرزمین نخواهد بود دگر پیازِ فریبش نه رنگ میآرد، نه بیخ میگیرد.
بگو به خاکفروش رهش بگیرد و از این میانه برخیزد که زخمِ کهنهٔ این ملک را نمک نزند و دردهایِ قدیمیِّ روزگاران را، عصب نینگیزد.
بگو به خاکفروش که خیمه از سرِ این گریهگاه برچیند... #عبدالقهار_عاصی
#ایران_زمین
«These Red Winters» by: Rafael Anton Irisarri «این زمستانهای سرخ» رافائل آنتون ایریساری