#گفتگو_کنیم یادداشت رسیده از خانم بهار در راستای بحث انقلاب | دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم
یادداشت رسیده از خانم بهار در راستای بحث انقلاب بیرون، انقلاب درون: https://t.me/drsargolzaeipodcast/962
و بحث تیپشناسی طرفداران رژیم: https://t.me/drsargolzaeipodcast/1037
قسمت اول:
1. «همنوایان غیراقتدارگرا»ی حکومت فعلی چه کسانیاند؟ 2. چگونه می توانیم آنها را نسبت به آنچه واقعاً بر آنها و در دنیا میگذرد آگاه کنیم؛ به طوری که با رویکردی مبنی بر درک متقابل، همدلی و مدیریت احساس، تاب آوری بیشتری برای گفتگو با آنها پیدا کنیم و از همه مهمتر خود به یک آمر-به-معروف و ناهی-از-منکری دیگر تبدیل نشویم؟
به گفتۀ اِریک بِرن روانپزشک آمریکایی، انسان علاوه بر گرسنگی غذا، دو گرسنگی دیگر نیز دارد: گرسنگی ساختار و گرسنگی نوازش. بر این اساس، در طول تاریخ انسانهایی بقا پیدا کردهاند که توانستهاند به هر شکلی این سه گرسنگی را رفع کنند. ازجمله مهمترین سیاستهایی که انسان برای رفع این سه گرسنگی به کار برده است سیاست عضویت در یک قبیله (نهاد اجتماعی) و «همنوایی» با اعضای آن است. اما امروزه این راهکار دیگر آن کارآمدی سابق را ندارد و نارضایتی هایی را سبب شده است؛ اکنون افرادی که از سرکوب شدن و نادیده گرفته شدن فردیت (individuality) خود ناراضیاند، نه تنها همنوایی با این قبیلهها را مفید نمیدانند بلکه آن را تهدیدی برای بقای خود به حساب میآورند. حال ببینیم «همنوایی» (conformity) چیست. «همنوایی»، به عنوان یک اصطلاح روانشناسی اجتماعی، مطابق کردن رفتارها و باورهای خود با توقعات یک گروه است که میتواند ناهوشیارانه یا هوشیارانه انجام شود. «همنوایی» میتواند به دلیل نیاز به تعلق به یک گروه و ترس از طرد شدن از آن باشد و نیز داشتنِ این باور که گروه از خودِ فرد به چگونگی حل همۀ مسائل آگاهتر است. گرچه پیامدهای «همنوایی» می تواند بسته به زمینه و مقیاسی که صورت میگیرد مثبت یا منفی باشد اما در موضوع مورد بحث این نوشتار، نقطۀ مقابل «همنوایی»، اختلاف نظر داشتن، فردیت و عدم انطباق با انتظارات گروه است؛ به گونهای که نوعی طغیان علیه اقتدار حاکم بر گروه است و می تواند موجب نوآوری و پیشرفت شود. «همنوایان» در یک نهاد اجتماعی را می توان به دو گروه تقسیم کرد: آنها که «اقتدارگرا هستند» (authoritarian) و آنها که «اقتدارگرا نیستند». هر دوی این گروهها را میتوان به طور مجزا آسیبشناسی کرد و ریشۀ ظهور چنین ویژگیهایی را در آنها پیدا کرد؛ اما اکنون گروه مورد توجه این نوشتار، گروه «همنوایان غیراقتدارگرا» است. حال ببینیم ضرورت پرداختن به ویژگیهای «همنوایان غیراقتدارگرا» چیست. همان طور که آشکار است، اکنون سالهاست که خواستۀ بسیاری از ایرانیان "غیر همنوا شده" این است که گروه حاکم بر کشور، صدای افراد غیرهمنوا را شنیده، نیازها و خواسته هایشان را به رسمیت بشناسد؛ اما به نظر میرسد اغلب تلاشهای غیرهمنوایان در این زمینه متمرکز بر گفتگو با اعضای «اقتدارگرا»ی حاکم بوده است؛ گروهی که چه از نوع خشن باشند و چه نرم، اغلب چون هدف اصلیشان «افزایش قدرت» است عملاً برای چنین گفتگویی اهمیت قائل نیستند و بنابراین گفتگو با ایشان اغلب بیفایده و حتی آسیبزا است. اما نکتۀ بااهمیتی که می توان به آن امیدوار بود این است که این احتمال وجود دارد که گفتگو با «همنوایان غیراقتدارگرا» سودمند باشد. به بیان دیگر، گفتگو با «همنوایان غیراقتدارگرا» اهمیت دارد زیرا این افراد ناهوشیارانه در حبابی از دادههای غیرواقعی و ساختگی حاکمان «گیر افتاده اند» و حاکمان همواره بخش قابل توجهی از قدرت خود را دقیقاً با اعمال همین سیاست همنوا کردن مردم با خود تحکیم میکنند. حال این پرسش مطرح می شود که برای برقراری ارتباط مؤثر با «همنوایان غیراقتدارگرا» و شکل دادن یک گفتگوی سازنده با آنها اولین قدم کدام است؟ در پاسخ شاید بتوان اولین قدم را چنین توضیح داد: شناسایی دقیقتر این افراد و دسته بندی آنها در گروه های قابل شناسایی به لحاظ الگوهای رفتاری، کهنباورها، خطاهای شناختی اصلی آنها و در واقع آن نیاز اساسی - یا ترسی - که به طور مستمر موجب میشود هر دسته از این افراد حباب اطراف خود را نترکاند و برای استشمام هوای آزادی از آن خارج نشود. این نخستین قدم می تواند منابع اطلاعاتیای را برای «غیرهمنوایان» تأمین کند تا پیش از مواجهه با هر دسته از «همنوایان غیراقتدارگرا» (که سلاح به دست ندارند) خود را به مهارت ویژۀ مواجهه با هر یک مجهز کنند. درست است که جهت ارائۀ دستهبندیهایی با حداکثر اعتبار، به انجام پژوهشهایی به روش علمی نیاز است؛ با این حال نویسندۀ این نوشتار باور دارد که شاید عجالتاً نگاهی اجمالی به تجارب زیستۀ افراد «غیرهمنوا» نیز بتواند سرنخهای خوبی جهت اقدامات بعدی به دست دهد.