آنچه که حدی ندارد! این مقاله در سال ۲۰۱۵ نوشته شدهاست کری | دکتر سرگلزایی drsargolzaei
آنچه که حدی ندارد!
این مقاله در سال ۲۰۱۵ نوشته شدهاست
کریسمس سال 2008 میلادی در دهلینو پایتخت هندوستان بودم. یکی از جاهایی که بازدید کردم مسجد جامع دهلی بود ، که به روایتی بزرگترین و قدیمیترین مسجد هندوستان است. هنوز نمازهای عیدین فطر و قربان در این مسجد برگزار میشود و مسجد برای هزاران نمازگزار جا دارد. در ورودی مسجد چند تابلوی بزرگ نصب شدهاند که شجرنامهی امام آن مسجد (که مفتی مسلمانان هند نیز است) بر روی آنها نوشته شده اند. آنچه از این تابلوها فهمیده می شد این بود که مسند امامت این مسجد و حق صدور فتوا برای مسلمانان هند مسندی میراثی است و از پدر به پسر به ارث میرسد؛ اگر جز این بود چگونه ممکن بود که در هفت نسل پی در پی اعلم بودن و اتقی بودن در یک خانواده بماند؟! بنای مسجد که صدها سال پیش (گویا در دوره تیموریان) ساخته شده بود نمونهای از کاردانی و زیباشناسی بود ولی وقتی سری به دستشویی مسجد زدم که طبعا نه توسط تیموریان بلکه توسط مسلمانان زندهی دهلی مدیریت می شد به شدت جا خوردم! میزان کثیفی دستشوییها به حدی بود که برای من حتی امکان ورود فراهم نبود! گویا وارد چاه فاضلاب میشدید به جای مستراح! به فکر فرو رفتم: نه امام جماعتی که نسل اندر نسل این پادشاهی آب و ناندار را به ارث برده است و نه میلیونها مسلمان هند (جمعیت مسلمانان هند از کل جمعیت ایران بیشتر است!) توانایی ادارهی درست یک مستراح راندارند؟! حالا چه شد که پس از هفت سال به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی افتادم؟ دوست نازنینی از هند برایم کتابی سوغات آورده است که شرح زندگانی و "کرامات" پنج مرشد کامل هندوستان است. "بائو کالچوری" در این کتاب که "لرد مهر" نام دارد و در سال 2012 توسط Mehr Avatar Publications هندوستان منتشر شده شرح حال شش تن از گوروهای بزرگ هند را بیان کرده است که سه نفر آنها مسلمان، دو نفر آنها هندو و یک نفر آنها زرتشتی بودهاند. لازم به ذکر است که نویسنده مرید و ارادتمند این شش نفر بوده و آنچه راجع به آنها نوشته از دیدگاه او حسن تلقی میشده است. یکی از سه مرشد مسلمان این کتاب سای بابا (1918-1838) می باشد که با این سای بابای دوم که معاصر ماست و تا چند سال پیش یکی از جذابیت های توریستی هند به شمار میرفت فقط شباهت اسمی دارد. این سای بابای اصلی آنقدر در هند محبوب است که شما عکس او را در اغلب تاکسی موتوریهای هند می بینید و عکسبرگردانهای چهره او بر در و دیوار مغازهها و روی اتوموبیلها فراوان دیده میشود. حالا در صفحه 105 این کتاب چنین میخوانم: "... هر حرکت ظاهری مرشدان کامل، گرچه گهگاه در پرده و اسرارآمیز است اما از لحاظ درونی مهم میباشد، زیرا هر حرکتی که از آنها سر میزند به نفع دنیا تمام میشود. برای مثال، ساعتها به درازا میکشید تا سای بابا تخلیهی شکم کند. پس از چندی و با افزوده شدن بر شمار پیروان او، این حرکت طبیعی تخلیهی شکم ، به نوعی نمایش از مراسمی باشکوه پرستش تبدیل شد که سای بابا آن را "لندی" نامید ( lendi واژه ای ماراتی است و به معنای مدفوع خشک می باشد). او برای انجام عمل دفع ، هر روز در ساعتی معین، معمولا نزدیک به ظهر، به صحرایی در آن نزدیکی می رفت و دستهای مریدان نیز با نواختن موسیقی و خواندن سرود دنبال او روان بودند و در این میان یک نفر هم چتر بالای سر او میگرفت. مراسم لندی یک راز روحانی بود. روزی سای بابا چنین شرح داد: هنگامی که تخلیهی شکم میکنم ، ابدال (کارگزاران روحانی در آسمانهای درونی) را در مورد وظیفه هایی که به عهده دارند راهنمایی میکنم..." سخنی از اینشتین نقل شده با این مضمون که "نبوغ حدی دارد اما حماقت حدی ندارد!" خواندن این کتاب که مرا به یاد آبریزگاه مسجد جامع دهلی نیز انداخت بلافاصله جملات اینشتین را در نظرم روشن کرد. اگر دچار حماقت شویم مدفوع و اجابت مزاج حضرت مرشد نیز برایمان قداست پیدا میکند!