Get Mystery Box with random crypto!

کانون‌شعروادب‌دانشگاه‌دامغان

لوگوی کانال تلگرام du_sheer — کانون‌شعروادب‌دانشگاه‌دامغان ک
لوگوی کانال تلگرام du_sheer — کانون‌شعروادب‌دانشگاه‌دامغان
آدرس کانال: @du_sheer
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 141
توضیحات از کانال

«کانون شعر و ادب دانشگاه دامغان»

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-08-01 22:41:30 وای ازین عمر که با می‌گذرد، میگذرد..

#محمد_نصیریان
@du_sheer |
14 viewsShabnam, 19:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 22:38:48 ملتِ بی‌سواد ، زاده نمی‌شود ، ساخته می‌شود ...!
بی سوادی ربطی به معلومات و تحصیلات ندارد !
بی سوادی یعنی : شبکه‌ی محبوبِ اجتماعی را که باز می‌کنی، تمامِ صفحات پر باشد از روزمرگیِ آدم معروف‌ها ، مسخره بازیِ معروف نماها ، قضاوت‌هایِ بی سر و ته ، و توهین‌هایِ شرم‌آور ...!
نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ، نه از چهار کلام حرفِ حساب !
بی سوادی یعنی : تویِ صفحه و روی پروفایلت بنویسی "به بهشت نمی‌روم اگر مادرم آنجا نباشد " و کمی آن طرف‌تر ، مادرت از بی توجهی‌ات بغض کرده باشد !
بی سوادی یعنی : مسیرِ تمامِ لباس فروشی و
آرایشگاه‌هایِ شهر را از حفظ باشی ، اما حتی یک‌بار هم گذرت به کتابفروشی نیفتاده باشد ...
این بی سوادیِ مدرن دارد فرهنگمان را از ریشه می‌خشکانَد ، حواستان هست ؟!


#نرگس_صرافیان_طوفان

@du_sheer |
14 viewsShabnam, 19:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 22:38:36 مطالعه برای لذت و زینت و قدرت به کار می‌آید !
لذتِ آن در تنهایی ،
زینت آن در سخنرانی و مجلس آرایی ،
و قدرت آن در قضاوت‌ها و عرصه سود و سودا
آشکار می‌شود ...


#فرانسیس_بیکن

@du_sheer |
14 viewsShabnam, 19:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 22:37:17 آدم‌ها اگر مرام داشتند گناه نمی‌کردند !


#دیالوگ
مارمولک
@du_sheer |
13 viewsShabnam, 19:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 18:21:55 عمرم به سر رسید و خودش را نشان نداد
گفتم کمی امان بده اما امان نداد

عشق آمد و به سادگی از ما گذشت و رفت
دستی برای دلخوشی ما تکان نداد

بر کام باز مانده ی رندان تشنه لب
دستان مرگ جز قدحی شوکران نداد

آن کس که کوه غم به دل عاشقان گذاشت
ماندم چرا اجازه ی آتشفشان نداد؟

با ما چه کرد عشق؟ که صد بار قلبمان
تا پای مرگ رفت ولی باز جان نداد

پرپر زدیم در همه ی عمر در قفس
دستی به بال خسته ی ما آسمان نداد

ما می رویم بلکه شما شادمان شوید
دنیا به ما که روی خوشش را نشان نداد

#بهزاد_نجفی

#ارسالی_شما

@du_sheer |
161 views• fateme mghdm •, 15:21
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 15:45:54 دل به دریا زدگان خنده به سیلاب زنند..

#رهی_معیری
@du_sheer |
21 viewsShabnam, 12:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 15:45:21 یک بار است زندگانی. یک بار.
همان یک بار که نسیم صبح را به سینه فرو می‌دهیم، همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می‌نشانیم، همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می‌کنیم، یک بار.. یک بار و نه بیشتر.
بعد از آن دیگر تمام عمر را ما دنبال همان چیزها می‌دویم، بعد از آن دیگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولینِ زندگانی هستیم. در پی لذت اول. سیب را به دندان می‌کشیم تا طعم بار اول را در آن بیابیم، آب را سر می‌کشیم تا لذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم. در آب غوطه می‌زنیم تا به شوق بار اول برسیم و نسیم را می بلعیم تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم.
زندگانی یک بار است، در هر فصل... تو چه می‌پنداری، ستار، تو درباره‌ی زندگانی چه فکر می‌کنی؟
- شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی‌نشیند، اما تلخی هایش هر بار تازه اند، هر بار تازه تر...

کلیدر؛ محمود دولت آبادی
دهم مرداد‌ ماه زاد روز محمود دولت آبادی

@du_sheer |
20 viewsShabnam, 12:45
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:44:57
- راضی‌ای از زندگی؟


#حافظ #محمدرضا_شجریان #هوشنگ_ابتهاج #مسعود_بهنود #بتهوون

@du_sheer |
22 views• fateme mghdm •, 09:44
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:42:04 مستِ یک دلبر شدم دیوانه گشتم عاقبت
گردِ شمعش سوختم پروانه گشتم عاقبت

رفتم از دستش بگیرم تا گرفتم پر کشید
آشنا گفتم شوم بیگانه گشتم عاقبت

در خیال آن شبی بودم مرا مهمان کند
غافل ازخود بودم و بی خانه گشتم عاقبت

در پی ات آواره شد دل نامسلمانی نکن
بگذر از من، پیرِ آن فرزانه گشتم عاقبت

نازنین میبندم این دفتر گذشت آن فصل ما
با نسیمی می‌روم افسانه‌ گشتم عاقبت

#شهریار
‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@du_sheer |
270 views• fateme mghdm •, 09:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-01 12:41:53 من به تنهایی معتاد شده بودم؛ اگر هر روز یک کمی با خودم خلوت نمی‌کردم مثل این بود که ضعیف‌تر می‌شدم؛ چیزی نبود که فکر کنید به آن افتخار می‌کردم اما بدجوری وابسته‌اش شده بودم.
تاریکی توی اتاق برایم مثل نور آفتاب بود...

#چارلز_بوکوفسکی

@du_sheer |
23 views• fateme mghdm •, 09:41
باز کردن / نظر دهید