Get Mystery Box with random crypto!

مولوی و مدح عجیب عمر و ابوبکر و عثمان (ادعای قطبیت و مقام نبوت | پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف

مولوی و مدح عجیب عمر و ابوبکر و عثمان (ادعای قطبیت و مقام نبوت برای عمر!)


مولوی از کسانی است که اشعار بسیاری در وصف عمر و ابوبکر و عثمان سروده و ارادت خاصی به آنها داشته و این ارادت خود را بارها و بارها در اشعارش انعکاس داده است. او در برخی از اشعارش حتی مقام خلفای غاصب را از امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام نیز بالاتر می داند!

چون ابوبکر آیت توفیق شد**با چنان شه صاحب و صدیق شد

چون عمر شیدای آن معشوق شد**حق و باطل را چو دل فاروق شد

چونک عثمان آن عیان را عین گشت**نور فایض بود و ذی النورین گشت

چون ز رویش مرتضی شد درفشان**گشت او شیر خدا در مرج جان


برای مشاهده سایر اشعار به لینک این مطلب در سایت مراجعه کنید.

مولوی و استخفاف مقام حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
همانطور که در ابیات فوق ملاحظه میفرمائید خلفای اهل سنت با القاب صدیق، فاروق و ذی النورین خطاب شده اند که حاکی از مقامات معنوی بالاست! اما به دریای علم و حکمت نبوی و باب الله، حضرت امیر المومنین علی علیه السلام لقب شیر خدا داده شده است که تنها تداعی کننده شجاعت و جنگ آوری است!

مولوی همچنین، خلیفه ی دومی را که فریاد میزد: “تمامی مردمان از عمر داناترند، حتی زنان پرده ‏نشین!” ـ “سایه خداوند” و “معلم علوم و معارف” مى‏ داند، اما خزینه علم خداوند، و بابِ علم پیامبر صلوات اللّه‏ علیهما و آلهما را تنها پهلوانی مى‏ شمارد که (نعوذ بالله ) جاهل! و در معرض نفاق!! بوده، و محتاج راهنمایی عاقلان و پیران راه مى‏ باشد!! او در اشعارش مى‏ گوید:...


مولوی و نبوت عمر بن خطاب
مولوی تنها به این اشعار بسنده نکرده است و در مجالس سبعه، عمر بن خطاب را امیرالمومنین، عادل، ولی زمان و قطبی دانسته که شیطان جرات نمی کرده با حضور او، دلی را وسوسه کند. مولوی با نشاندن عمر به مسند شریعت و طریقت، ولایت و قطبیت صوفیانه را برای آن غاصب قائل می شود و می نویسد:

« امیرالمؤمنین عمر خطاب آن محتسب شهر شریعت، آن عادل مسند اصل طریقت، آن مردی که چون درهٔ عدل در دست امضای اقتضای عقل گرفت، ابلیس را زهرهٔ آن نبود که در بازار وسوسهٔ خویش به طراری و دزدی، جیب دلی بشکافد، که :« ان الشیطان لیفر من ظلّ عمر» عاشقی بود بر حضرت که هرگز نفاق، راه وفاق او نزد. صادقی بود در خدمت که هرگز دهر پر مداهنت، به روغن خیانت، فرق دیانت او چرب نکرده بود.»[1]

سپس در کمال ناباوری درباره عمر که دوازده سال طول کشید تا یک سوره قرآن را یاد بگیرد[2] و در دوران پیش از بعثت پیامبر اکرم علیه السلام نیز از مشرکان و بت پرستان و شاربان خمر و… بوده و حتی در زمان خلافتش نیز شراب می خورده[3]، حدیثی سراسر کذب را می آورد و تاکید می کند که اگر حضرت محمد صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث نمی شد، عمر به عنوان پیامبر آخر الزمان ارسال می شد!:

«لو لم ابعث لبعثت یا عمر(یعنی رسول فرمود :اگر من به پیامبری مبعوث نمی شدم ، تو مبعوث می شدی)».

ای مخاطب خطاب حسبک… اگر مرا که محمدم به حکم پیغامبری از حجره «لولاک لما خلقت الافلاک »بیرون نفرستادندی، تو را که عمری به حکم عدل اهلیت آن بودی که یا منشور بلغ به میدان رسالت آخر زمانیان فرستادندی. [4]



مشاهده مشروح کامل مطلب و مستندات مربوطه در سایت:
https://ebnearabi.com/3672/اشعار-فوق-العاده-عرفانی-و-ملکوتی-مولوی-2.html


پژوهشی درباره ابن عربی، عرفان و تصوف:
https://t.me/ebnearabi
@ebnearabi