Get Mystery Box with random crypto!

🔵 آکادمی اقتصاد 🔵

لوگوی کانال تلگرام econoacademy — 🔵 آکادمی اقتصاد 🔵 آ
لوگوی کانال تلگرام econoacademy — 🔵 آکادمی اقتصاد 🔵
آدرس کانال: @econoacademy
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.98K
توضیحات از کانال

"آکادمی اقتصاد" یک مجموعه آموزشی است که سعی میکنید اقتصاد را به صورت قابل فهم و درعین حال به دور از ساده اندیشی آموزش و ترویج دهد.
ارتباط با مدیرکانال
@kazembahrami

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-12-09 21:17:58 قصۀ پول

امیررضا عبدلی

صدهاهزار سال قبل، انسان پیش از آنکه تولید را شروع کند مبادله را شروع کرد. انسان دریافت که برای بعضی کالاها به خاطر کمیابی بیشتر و استهلاک کمتر، تقاضای نسبی بیشتری وجود دارد: پوست، نمک، صدف، شاخ و غیره. انسان فهمید بهتر است برای روز مبادا چیزی ذخیره کند و فهمید مثلاً ذخیره کردن نمک از ذخیره کردن پیاز یا بزغاله عاقلانه تر است. چون به این زودیها نابود نمیشود، تقسیم پذیرتر است، و در ضمن مشتری بیشتری دارد و با داشتن آن خیلی چیزهای دیگر را که لازم شوند میتوان خرید. به این ترتیب مفهوم واسطۀ مبادله و وسیلۀ حفظ ارزش در ذهن بشر شکل گرفت. پول پدید آمد.  در حالی که هنوز هیچ حکومتی و هیچ اقتصاددانی وجود نداشت.

هزاران سال گذشت. همۀ انسانها فهمیدند طلا از همه چیز کمیاب تر است، تقریباً مستهلک نمی شود و همیشه مشتری دارد. بشر به این نتیجه رسید که قطعات طلا از هر پول دیگری بهتر است. و البته تقلبهایی هم در آن میشد، همانطور که همیشه در مورد هر کالای دیگری می شود.

در همین اثنا کسانی پیدا شدند که دیدند می توان به جای زحمت کشیدن و عرق ریختن، در سایه خوابید و از دسترنج دیگران حتی بیش از خود آنها سهم برداشت. همیشه زورمندانی بودند که از مردم باج میگرفتند. امّا از زمانی به بعد کارشان بالا گرفت به فکر ایجاد اعتبار و رسمیت افتادند. عدّه ای را مأمور کردند تا برایشان حمایت جلب کنند و افسانه بسرایند و مشروعیت بتراشند. و به این ترتیب باج گیری به شغل پیچیده تر و کم زحمت تری به نام حکومت تبدیل شد. و بعدها علم سیاست مُدُن پدید آمد تا باجگیری حکومت را مشروع و موجّه و اجتناب ناپذیر جلوه دهد. «سیاست مدن» جدّ اعلای اقتصاد کلان متعارف امروزی بود.

پایۀ حکومت که محکم شد، حکومتیان خیلی چیزها را حق ذاتی خود دانستند. یکی از آن ها انحصار انتشار پول بود. حکما شروع به نظریه پردازی کردند: «قوّۀ ابراء پول ناشی از اقتدار حاکمیت است ولاغیر». مردم کوچه و بازار که معنی این حرفهای های قلنبه سلنبه را نمیفهمیدند. آنها فقط پولی برای رواج دادن معاملاتشان میخواستند. پولی که تا آن زمان همیشه در بازار مثل همۀ کالاهای دیگر تولید و عرضه و معامله شده بود. امّا حالا حکومت میگفت فقط چیزی پول است که مُهر ضرّابخانۀ من بر آن باشد. چاره ای جز پذیرش نبود. حکومت پول را غصب کرد و به انحصار خود درآورد و این شاه بیت همۀ باجگیری های تاریخ بود. از طریق دستکاری پول میشود از مردم باج گرفت و قدرت خرید آنها را غصب کرد، بی آن که حتّی بفهمند: پایین آوردن عیار سکّه ها و تقلب در پول، در نتیجه تورم و بالا رفتن قیمتها. وقتی به دوران مدرن رسیدیم، قدرت حکومتها برای سوءاستفاده از بی خبری مردم به اوج رسید. به نحوی که نقش تاریخی طلا به عنوان پول را هم انکار کردند: پول کاغذی است که ما پشت آن را امضا کرده باشیم؛ پول عددی است که در حسابهای بانکی شما کم و زیاد شود و مورد تأیید ما باشد. به این ترتیب هزینۀ ایجاد تورم برای حکومتها تقریباً به صفر رسید.

تا روزی که پول در انحصار حکومت باشد، تورم وجود خواهد داشت و دسترنج مردم به مرور زمان غارت خواهد شد. تورم «غارت نرم» است. غارتی که ما آن را نمیبینیم چه رسد که بخواهیم یا بتوانیم به آن اعتراض کنیم. روش های مزوّرانۀ ایجاد تورم روش هایی هستند که اتفاقاً مردم را خوشحال و راضی میکنند؛ مثلاً افزایش یارانه یا کاهش نرخ سود وام ها. مردم شیرینی آنی یارانه و وام را خیر حکومت می بینند امّا تلخی زهر تورم را که بعداً آشکار خواهد شد شرّی می دانند که از آسمان نازل شده. تورم گاه می تواند تا دهها سال خود را پشت بدهی های دولت یا نرخ مصنوعی ارزان ارز خارجی پنهان کند (اوّلی ترفند دولتها در اقتصادهای صنعتی و دومی روش معمول اقتصادهای خام فروش است)، امّا بالاخره روزی از پشت سدهای پنهانکاری سر میرود و مثل سیل به راه می افتد و زندگی همه را به هم میریزد و تنها منتفع آن حکومت و نزدیکان حکومت خواهند بود.

پایان خوش قصّۀ پول می تواند خلع سلاح حکومتها از اسلحۀ غارت تورمی باشد. لغو انحصار دولتی پول. بازگرداندن پول به دست گره گشای رقابت و بازار. و بازگشتن جهان به یک اقتصاد کمابیش پایدارتر، زندگی های آرام تر، حکومتها و ارتشهای بسیار کوچک تر، انسانهای آزادتر. این همه به دانستن و خواستن مردم بستگی دارد و اینکه شکل گیری خِرَد جمعی ضدتورمی چقدر طول خواهد کشید.

پایان ناخوش قصّۀ پول طبق پیشبینی فردریش هایک می تواند حتّی تا سقوط کامل تمدن پیش برود.
هزاران سال قبل، تمدّن ابتدا از خاورمیانه رویید. دور از ذهن نیست که نجات تمدن از وحشیگری پولی دولتها نیز از همینجا آغاز شود. این آرزوست امّا با این وجود در مقایسه با راهکارهای این روزهای اقتصاددانان برای «هدایت نقدینگی!» کمتر تخیّلی به نظر می آید.

آکادمی اقتصاد
@econoAcademy
1.4K viewsedited  18:17
باز کردن / نظر دهید
2022-12-05 21:25:45
فراموش نکنیم که نظام با مالکیت دولتی و هدایت متمرکز تمام ابزارهای تولید به‌مراتب پرنفوذتر و تأثیرگذارتر شده است. همین امر به ساختار قدرت توانایی بی‌سابقه و مهارنشدنی‌ای می‌دهد که هرچه می‌خواهد خرج خودش کند (مثلاً در حوزهٔ تشکیلات اداری یا امنیتی) و نیز در مقام کارفرمای انحصاری بتواند به آسانی بر هستی و معاش روزمرهٔ همهٔ شهروندان مسلط شود.

#واسلاو_هاول
قدرت بی قدرتان

آکادمی اقتصاد
@econoAcademy
1.6K viewsedited  18:25
باز کردن / نظر دهید
2022-12-02 19:36:38 «مرزهای آزادی»


بین آزادی‌های فردی و اختیارات دولت/حکومت نسبتی معکوس وجود دارد. یعنی هر چه دامنۀ اختیارات دولت بیشتر شود، آزادی‌های فردی محدودتر می‌شود. بنابراین، کسب آزادی‌های فردی یعنی محدود شدن اختیارات دولت. اساساً «آزادی» به معنای «آزادی در برابر حاکمیت» است.

بنابراین آزادی یعنی محدود کردن دولت/حکومت؛ یعنی شهروندان اجازه ندهند دولت از راه‌های دموکراتیک و غیردموکراتیکِ مختلف بر دامنۀ اختیارات خود بیفزاید و نیز بکوشند اختیاراتی که پیشتر به دولت داده شده، از دولت سلب شود. این معنای آزادی است. از این منظر که به مفهوم آزادی بنگریم، تازه متوجه می‌شویم بسیاری از مردم خیلی زود از آزادی رویگردان می‌شوند، چون معتقدند دولت/حکومت باید اختیارات گسترده باشد تا در زندگی مردم دخالت کند. طبعاً منظور همه از این مداخله «خیر» است؛ می‌خواهند دولت اختیارات داشته باشد تا برای مقاصد نیک در زندگی مردم دخالت کند. اما «شر» دقیقاً از همینجا شروع می‌شود.

مسئلۀ بسیاری این نیست که چرا دولت در زندگی مردم مداخله می‌کند، بلکه منظورشان این است که چرا دولت در «فلان مسئله» دخالت می‌کند؟! به جای آن بیاید در یک مسئلۀ دیگر دخالت کند. حتی مسئله بسی پیچیده‌تر است. مثالی می‌زنم تا ببینید چگونه شهروندان مشتاق گسترش بوروکراسی دولتی‌اند: بزرگ شدن دولت به معنای افزایش مشاغل دولتی است و همیشه قشری از جامعه مشتاق مشاغل دولتی است و از اینکه حقوق‌بگیرِ دولت باشد راضی است. شغل دولتی سنگر خوبی برای فرار از رقابت سخت اجتماعی در جامعه‌ای آزاد است. بعید نیست کسی که نمی‌تواند نویسنده شود، ترجیح ‌دهد در یک اداره بنشیند و بر نویسندگان امرونهی کند. یا کسی که توان تولید ندارد، شاید ترجیح دهد به یک بوروکرات تبدیل شود تا از فشارهای تولیدکننده بودن فارغ باشد. سوءتفاهم نشود. نمی‌گویم همۀ کارمندان دولت عافیت‌‌طلبند. به هر حال همیشه به یک بوروکراسی دولتی نیاز است، اما همیشه کسانی هستند که بین شغل آزاد و شغل دولتی، دومی را ترجیح می‌دهند. طبعاً اینان از گنده‌شدن بوروکراسی دولتی استقبال می‌کنند. وقتی گنده‌شدن دولت یعنی محدود شدن آزادی، یعنی اینان برای زندگی بی‌دردسر حاضرند شعاع آزادی شهروندان کاهش یابد.

اگر پای استدلال چپ‌ها بنشینید، بی‌درنگ می‌گویند آزادی باعث می‌شود یک قشر در جامعه قدرت اقتصادی بالایی بگیرند و در نتیجه آزادی دیگران محدود شود. نفس این استدلال قبول! اما اگر یک قشرِ پراکنده با انواع رقابت‌های درونی میانشان به صرفِ توان اقتصادی می‌تواند به چنین هیولایی تبدیل شود، یک دولت که علاوه بر توان اقتصادی، انواع ابزارهای نیرومندِ سیاسی، قانونی، نظامی، تقنینی و قضایی را هم در کف دارد و نیروی انسانی عظیم و منسجمی هم در اختیار دارد، به مراتب می‌تواند خطرناک‌تر و هیولاتر شود! قدرت اقتصادیِ محض هیولا می‌سازد، اما جمع قدرت اقتصادی، سیاسی، اجرایی، قضایی و تقنینی هیولا نمی‌سازد؟

نه! مرز میان شهروند و حکومت مانند مرز میان دو کشور است. هر جا حکومت پیشروی کند، قلمروی شهروند کوچک می‌شود. این امکان وجود ندارد که بدون کوچک شدن دامنۀ آزادی شهروند، اختیارات دولت زیاد شود. ناممکن است!

به همین دلیل دولت همیشه تهدیدی برای آزادی است. به گمانم جدی‌ترین مشکل عصر جدید هم همین بوده که بخش بزرگی از مردم شیفتهٔ دولت بزرگ‌اند ــ که غایت آن «توتالیتاریسم» است؛ یک اَبَردولت ــ و مانند گربه‌ای که هر جور آن را رها کنی دوباره روی چهاردست‌وپا فرود می‌آید، هر نوع دولتی شکل گیرد، این دولت‌گُنده‌دوستان اختیارات آن دولت را بسط می‌دهند و آزادی را از بین می‌برند.

به ویژه در جوامعی مانند ایران که «پدرسالاری» یک الگوی زیست اجتماعی دیرینه است، بسیاری ناخودآگاه تمایل دارند «دولت» جایگزین «پدر» شود. از دولت انتظار دارند، شغل ایجاد کند، امر و نهی کند، بر همه چیز نظارت کند، صاحب‌ اقتصاد باشد، منابع عمومی را تصاحب و بین مردم تقسیم کند، کتاب‌های درسی را بنویسد، رسانه‌ها را اداره کند، اخلاق عمومی را تعریف کند، بر هنر و ادبیات نظارت کند و هزاران اختیار دیگر. دولت پدری متکی به نیروی پلیس است و طبعاً در مجازات کردن هم ید طولا دارد!

آزادی هزینه دارد! هزینۀ آن چیست؟ هر چه آزادی‌های فردی بیشتر باشد، مداخلات دولتی کمتر است و در نتیجه پشتوانه‌های دولتی کمتری برای شهروندان وجود دارد و فرد خود باید زندگی‌اش را بسازد. البته تازه اینها به شرطی است که آن دولت مداخله‌گر واقعاً خدمات بدهد و پشتیبان باشد، نه اینکه هم دخالت کند و هم با دخالت خود فقط آشفتگی، تورم و بدبختی بیشتر ایجاد کند (مانند دولت علّیۀ ما).

اینجاست که درک شهروند از آزادی مهم می‌شود؛ اینکه بدانند آزادی چیست. وگرنه شهروندان به سادگی به سیاهی‌لشگرِ جان‌برکفِ حاکمیتی آزادی‌ستیز تبدیل می‌شوند.

مهدی تدینی

آکادمی اقتصاد
@EconoAcademy
1.8K views16:36
باز کردن / نظر دهید
2022-11-14 13:47:01 بررسی ادعاهای گمراه‌کننده درباره کاهش نرخ بیکاری

گزارش مرکز آمار ایران از وضعیت بازار کار در تابستان  ۱۴۰۱ نشان می‌دهد که نرخ بیکاری در این فصل به ۸/۹ درصد رسیده‌است. کاهش نرخ بیکاری برای خبرگزاری‌های نزدیک به دولت و حاکمیت فرصتی بود تا از آن به عنوان موفقیت دولت سیزدهم یاد کنند.

بر اساس گزارش مرکز آمار، نرخ بیکاری در تابستان ۱۴۰۱ در مقایسه با تابستان ۱۴۰۰ مقدار ۰/۸ واحد درصد و نرخ مشارکت اقتصادی هم ۰/۱ واحد درصد کاهش داشته‌است (۴۱ درصد در تابستان ۱۴۰۱).

نسبت اشتغال از ۳۷/۲ درصد در تابستان ۱۴۰۰ به ۳۷/۳ درصد در تابستان امسال افزایش یافته یعنی نسبت شاغلان به جمعیت در سن کار در دو فصل مشابه ۰/۱ واحد درصد بالا رفته است. شمار بیکاران ۱۶۲ هزار و ۶۲۹ نفر کاهش داشته و شمار شاغلان از تابستان پارسال به تابستان امسال، ۳۷۳ هزار و ۷۳۴ نفر افزوده شده‌است.

از تابستان ۱۳۹۷ تا تابستان ۱۴۰۱، به جمعیت در سن کار دو میلیون و ۷۸۲ هزار و ۵۳۷ نفر افزوده شد و با ثابت ماندن یا افزایش نرخ مشارکت اقتصادی به طور طبیعی باید به جمعیت فعال اقتصادی نیز افزوده می‌شد، اما چنین نشده است.

افت نسبت اشتغال در این دوره زمانی نیز گویاست که بازار کار کوچک‌تر شده و از ۳۹/۲ درصد در سال ۱۳۹۷ به ۳۷/۳ درصد در تابستان سال ۱۴۰۱ تنزل یافته است.

تعداد شاغلان در تابستان ۱۴۰۱ با اینکه در مقایسه با تابستان ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ رشد داشته اما کماکان از دو تابستان ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ کمتر است. این وضعیت در مورد نسبت اشتغال و نرخ مشارکت اقتصادی نیز برقرار است.

در مجموع به رغم کاهش نرخ بیکاری در تابستان ۱۴۰۱، همچنان تعداد شاغلان، نسبت اشتغال و همچنین شمار جمعیت فعال اقتصادی به تابستان سال‌های قبل از بحران کرونا یعنی تابستان‌های ۱۳۹۸ و ۱۳۹۷ کمتر بوده است.
فکت‌نامه

آکادمی اقتصاد
@EconoAcademy
1.8K views10:47
باز کردن / نظر دهید
2022-11-09 21:42:34
با سلام و درود خدمت مخاطبین و همراهان گرامی، و سپاس از حضور و همراهی عزیزان. نظر به استقبال مخاطبین و همراهان عزیز پژوهشگاه مالکیّت و بازار از انتشار نسخۀ چاپی شمارۀ نخست(فصل بهار) فصلنامۀ"مالکیّت و بازار"،شرایط پیش‌خرید نسخهٔ چاپی شمارهٔ دوم(فصل تابستان) فصلنامهٔ«مالکیّت و بازار» تقدیم می‌گردد.
امید که تلاش دوستان ما در پژوهشگاه مالکیّت و بازار مورد پسند مخاطبین و همراهان گرامی این مجموعه قرار گیرد.

.
iifom.com

instagram.com/iifom.co

@IIFOM_CO
1.7K views18:42
باز کردن / نظر دهید
2022-09-28 13:59:16
«یگانه وظیفه ی دستگاه حکومت این است که امنیت زندگی، سلامت، آزادی و مالکیت خصوصی را در برابر تجاوزات خشونت آمیز تضمین کند».


#لودویگ_فون_میزس
لیبرالیسم

آکادمی اقتصاد
@economy_academy
3.3K views10:59
باز کردن / نظر دهید
2022-09-03 14:38:40
بزرگترین ادعای اخلاقی چپ سیاسی این است که آنها برای توده ها به طور عام و فقرا به طور خاص هستند. این بزرگترین تقلب آنها نیز هست. حتی خود بسیاری از چپ ها را هم فریب می‌دهد!

#توماس_ساول

آکادمی اقتصاد
@economy_academy
2.5K views11:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-15 12:42:01 آیا فقرا فقیرتر شده‌اند؟

#استیون_هورویتز

یکی از افسانه‌های اقتصادی معاصر این است که ثروتمندان در حال ثروتمندترشدن هستند و فقرا در حال فقیرتر شدن. مانند هر افسانه‌ای، قدری حقیقت در این گفته وجود دارد. به‌عنوان مثال، اگر به داده‌ها نگاه کنیم، امروزه دو دهک اول سهم بیشتری از درآمد ملی را نسبت به گذشته کسب می‌کنند و از آن طرف دو دهک آخر نسبت به قبل سهمی کمتری از درآمد ملی دارند.

دو ایراد در این داده‌ها وجود دارد. اول از همه، داده‌ها هیچ اطلاعاتی در مورد شرایط مطلق فقر نمی‌دهند: فقط به خاطر اینکه یکی سهم کمتری از درآمد را داراست به این معنی نیست که به‌صورت مطلق فقیر است. بنابراین، برای مثال، می‌تواند اینطور باشد که اگرچه آمریکایی‌های فقیر سهم کمتری از تولید ملی را دارا هستند ولی درآمد مطلقشان بیش از قبل است. اگر از شما پرسیده شود که، شما بین برداشتن یک‌ششم از یک پیتزا یا یک‌نهم از یک پیتزای دیگر کدام را انتخاب می‌کنید، جواب شما ممکن است وابسته به بزرگی پیتزا باشد و ممکن است برداشتن یک‌نهم از پیتزا بهتر باشد، اگر پیتزا بزرگتر از پیتزایی باشد که شما یک‌ششم از آن را برداشته‌اید.

درآمد واقعی آمریکایی‌های فقیر امروز بالاتر است اگرچه سهم آنها از درآمد کل در موقعیت‌هایی پایینتر است. اما همه این توضیحات به نکته اساسی‌تر اشاره نمی‌کند. مشکل بزرگتر این است که این داده‌ها، داده‌های فوری است که افراد ثروتمند در یک سال را با افراد ثروتمند در سال‌های قبل، و افراد فقیر را در یک سال با افراد فقیر در سال‌های قبل مقایسه می‌کند.

چیزی که در نظر گرفته نمی‌شود حرکت تک‌تک خانوارها در طول زمان است. اگر ما بتوانیم خانوارها را دنبال کنیم، ممکن است بتوانیم در مورد اینکه چه اتفاقی برای مردم فقیر در پنج یا ده یا پنجاه سال افتاده اطلاع پیدا کنیم. و در حقیقت، ما این اطلاعات را در اختیار داریم. دسته‌ای از اطلاعات نشان می‌دهد که بین ۱۹۷۹ و ۱۹۸۸ ،۸۶ درصد از خانوارهایی که در سال ۱۹۷۹ فقیر بوده‌اند، دیگر در سال ۱۹۸۸ فقیر نبودند.

دسته دوم اطلاعات از دانشگاه میشیگان نشان می‌دهد ۹۵ درصد خانوارهایی که در سال ۱۹۷۵ فقیر محسوب می‌شدند در سال ۱۹۹۱ دیگر فقیر نبودند. یکی از مهمترین نکاتی که بایستی هنگامی که در مورد ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقیرتر شدن فقیران صحبت می‌کنیم، بدان توجه داشت، این ایده تحرک درآمد است. واقعیت این است که، برای اغلب آمریکایی‌ها، که از فقر شروع کرده‌اند، به آهستگی در طول زمان ثروتمندتر شده‌اند. و در حقیقت، اگر ما به داده‌های مقایسه‌ای سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۹۱ نگاه کنیم، چیزی که می‌یابیم این است که میانگین افزایش درآمد خانوارهای ثروتمند در طول این دوره در حدود ۴۰۰۰ دلار بوده است، اما میانگین افزایش برای خانوارهای فقیر، در همین دوره، ۲۸۰۰۰ دلار.

بنابراین واقعاً اتفاقی که بین سال‌های ۱۹۷۵ و ۱۹۹۱ افتاده این است که ثروتمندان، ثروتمندتر شده ولی فقیران با سرعت بیشتری از آنها ثروتمند شده‌اند. بنابراین، هنگامی که ما در مورد ثروتمند و فقیر صحبت می‌کنیم، بایستی این تحرک درآمد را نیز در نظر بگیریم. بنابراین، چگونه، اغلب آمریکایی‌ها ثروتمندتر شده‌اند، در حالی‌که می‌دانیم هنوز تعداد قابل توجهی افراد فقیر وجود دارند؟ حقیقت این است که یکی از چیزهایی که در طول زمان اتفاق افتاده، تغییرات توزیع درآمد می‌باشد. مهاجران، و جوانان در سطوح پایین درآمدی وارد معادله می‌شوند. این افراد، فقرای جدید را تشکیل می‌دهند، در حالی‌که فقرای قبلی به آهستگی خود را بالا کشیده‌اند. بنابراین، اگرچه، با اولین نگاه به داده‌ها ممکن است به نظر برسد، افراد ثروتمند در حال ثروتمندتر شدن و افراد فقیر در حال فقیرتر شدن هستند، حقیقت قرن ۲۱ این است که همه ثروتمندتر شده‌اند، هم ثروتمند و هم فقیر. و این ایده که فقرا فقیرتر و ثروتمندان، ثروتمندتر شده‌اند، آمارسازی مصنوعی و اغلب افسانه است.

برداشت از کانال انجمن علمی اقتصاد

آکادمی اقتصاد
@economy_academy
2.8K viewsedited  09:42
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 11:05:55
«یادآوری مزایایی که هر کس از کارکرد نظام سرمایه‌داری به‌دست می‌آورد، به‌معنای دفاع از منافع سرمایه‌داران نیست. اقتصاددانی که، چهل پنجاه سال پیش، از حفظ نظام مالکیت خصوصی و بنگاه‌داری آزاد دفاع می‌کرد، برای منافع طبقاتی خودخواهانه‌ی ثروتمندان آن زمان مبارزه نمی‌کرد. او می‌خواست آزادی عملی را برای کسانی از هم‌عصران بی‌پولش به ارث گذارد، که نبوغ توسعه‌ی صنایع جدیدی را، که امروزه زندگی مردم عادی را خوشایندتر می‌کند، داشتند. درست است که بسیاری از پیشگامان این تغییرات صنعتی، ثروتمند شدند. ولی آن‌ها ثروت خود را با عرضه‌ی خودروهای موتوری، هواپیما، دستگاه‌های رادیویی، یخچال‌ها، تصاویر متحرّک و ناطق و انواع نوآوری‌های کمتر تماشایی، ولی مفید، به‌دست آوردند.»

❈ لودویگ فون میزس، حکومتِ قادرمطلق: ظهور دولت تمامیّت‌خواه و جنگ تمام‌عیار
➣ @Notes_On_Liberty
2.1K views08:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-02 13:31:39
کمک خارجی، سیستمی است برای گرفتن پول از افراد فقیر در کشورهای ثروتمند و دادن آن به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر
#پیتر_بوئر

آکادمی اقتصاد
@economy_academy
2.0K viewsedited  10:31
باز کردن / نظر دهید