دخترم ۱۵ دلت خواست و حوصله داشتی میتونی بخونی،شاید یکم زندگیت شبیه من بود. من نه از یه خانواده ی فقیرم، نه کودک کار و فلان.. من ساعت ۱۲ ظهر میرم سرکار و ۸ شب میام و انقدر کار میکنم و رو پا وایمیستم که پاهام به طرز وحشتناکی تاول میزنه وقتی که میام تازه بدبختیم شروع میشه:)) مامانم پرستار بوده و بازنشست شده و متاسفانه و یه چند سالی تو بخش روان کار میکرده و روی روحیش تاثیر گذاشته وقتی که میام تازه شروع میکنه باهام دعوا کردن و بهونه الکی اوردن، در اخر دستشو روم بلند میکنه و منم نه اینکه زورم نرسه ولی انقدر خستم که فقط گریه میکنم قهرم که میکنم کسی نیست ناز بکشه و حالم خراب تر میشه اما از اونجایی که پسر دوستن و نمیزارن اب تو دل پسرشون تکون بخوره، داداش من وضعش خیلیییی بهتره بابامم که مثل ماست میمونه و صدا از دیوار در میاد که از بابای من در نمیاد من واقعا سعی کردم از این شرایط در بیام و با وجود اینکه هنوز به سن قانونی نرسیدم رفتم سرکار بعضی وقتا کم میارم و چون هیچ دوستی ندارم میشینم با خودم و خدا حرف میزنم واقعا چرا؟ من فقط ۱۵ سال عمر کردم مگه چه گناهی کردم؟ من صحنه هایی رو دیدم که نباید میدیدم، مثلا صحنه ی خفه کردن بابام توسط داداشم اونم بخاطر پول، پول کثیف:))) این پول چیکار میکنه خدایا؟ پول اشرف مخلوقاته یا ما ادما؟ من همه تلاشمو میکنم که خودمو جمع و جور کنم و نجات بدم ولی نمیشه دویل من چجوری دووم بیارم تو این دنیای پر از کثافت؟ الان نیاید بگید بچه ای و.. از این حرفا فقط یه نصیحت دارم برای همه ی دوستانی که میرن راحت میدن در راه خدا همه چیز سکس نیست، همه چیز زیر شکم شما نیست میشه خواهش کنم بخاطر هوستون یه بچه ی دیگه رو راه ندید و بدبختش نکنین؟ میشه خودخواه نباشید؟ التماستون میکنم دویل لطفا بزار، میخوام نظرارو بخونم و یکم اروم شم
Admin: سالها پیش محمد رضا شاه همه ی تلاشش رو میکرد ک دخترای سرزمینش پسرای سرزمینش ک مثه بچه های خودش بودن این روزارو نبینن و الان ک قرن بیستو یکم میلادیه آخوند بلایی سر این مملکت اورد ک دختر پونزده ساله ی ما دختری ک از کشور کوروشیه ک حقوق بشر رو تعیین کرد اینطوری از زندگیش بناله فقط امیدوارم روز پیروزی زودتر برسه و این وضعیت تموم بشه؛)
