#پیام_ناشناس سلام دخترم بچه ک بودم حدود ۷ ۸ سالم بود ی شب فامیل بابام اینا اومدع بودن خونمون پسر عمم بود ی ماه ازم بزرگتره تو اتاق بودیم و داشتیم بازی میکردیم خاهرم خوابش میومد رف تو ی اتاق دیگ خوابید ،پسر عمم شروع کرد ب حرفای سکسی و ای چیزا منم اون موقع میدونسم جریانو ولی کاملشو سر در نمیاوردم خلاصه بم گف لخت شو منم گفتم ن و بعدش گف بیا لب بگیریم بازم بش پا ندادم بیچارعه، حرصش گرفته بود میگف اگ نزاری کاری کنم میرم ب مامان بابات میگم ع اون حرفا زدی باهاماا منم میشستم زار زار گریه میکردم اونم دلش میسوخ میگف باشه باشه غلط کردم اص بعد از اون ی بار ب روم اورد ریدم بش .. تقریبا ۵،۶ سالی میشه ندیدمش ..اگ هم ببینمش نمد یادش هس یا ن