Get Mystery Box with random crypto!

#لیلی_ترین_دخترطهران #قسمت_چهلم اما اونقدر سرم شلوغ شده | 😍–•(-• عُاشُقٌانُهُ ای بٌهُ رٌُوُایتٌ لٌـیلٌـی •-)•–😍

#لیلی_ترین_دخترطهران




#قسمت_چهلم


اما اونقدر سرم شلوغ شده بود که دیگه نه وقت داشتم به جواد فکر, کنم نه احسان موضوع مهمی بود.درگیر کلاسام تو مسجد و روز دختر و... شده بودم یعنی گذر زمان رو اصلا حس نمیکردم از یه طرفم تند تند مامان احسان رو میدیدم. یا خود احسان پیام میداد. برای همین سعی میکردم مسجد نرم یا اگر میرم نماز بخونم سریع برم پارک پیاده روی تا مسجد تموم شه و مامان بیاد بریم خونه. یکم خطرناک بود تو محله ما اون موقع شب پیاده روی کردن صحیح نبود اما نه میتونستم تنهایی بمونم تو خونه پیش بابا نه میتونستم برم مسجد برای همین اون شبم طبق معمول همیشه تند تند نماز خوندم و از مسجد خارج شدم.تند و سریع از خیابون رد شدم و رفتم اونور خیابون. پارک پر از ادم بود اما میون اون همه ادم توجه من به یه 206جلب شده بود. نمیدونستم کیه و چیکار داره. فقط میدیدم که دقیق سه دور با همون ماشینش دور پارک رو زده اونم نه زودتر و نه دیر تر درست هم قدم بامن.به شدت احساس خطر, میکردم همون لحظه یکی از فامیلامون از بوشهر باهام تماس گرفت. محمد بود .یه پسر, قد و لجباز که وقتی عصبی بود نمیشد طرفش رفت اما خیلی وقتا به دادم رسیده بود. حرفاش گاهی وقتا عین یه نیشتر تا عمق وجودت رو میسوزوند.به هرحال بازم بعد ازون همه دعوا و جنجال حاضر, بودم با محمد همه چیو درمیون بزارم. اون شب برعکس همیشه اینقدر, حرف اومد وسط که نشد حرفی راجب اون 206بزنم فقط دور پارک راه میرفتم و حرف میزدم اون ماشینم دنبالم میومد. به دور چهارم که رسید فهمیدم واقعا یه مرد تو ماشینه. هی سعی کردم ببینمش امانشد یعنی درست ندیدمش نه بوقی میزد و نه حرفی میزد فقط دنبال من میومد. اخر سر از ترسم به مامان زنگ زدم از بخت بد منم مسجد اون شب نمیخواست تموم شه. ساعت ها به کندی میگذشت و من لحظه به لحظه بیشتر میترسیدم.دیدم دیگه قدم به قدم میره جلو صبر میکنه تامن بهش برسم. کاراش عجیب و صدالبته مشکوک بود. هم خنده ام گرفته بود هم عصبی شده بودم خب مگه مرض داشت میگفت چیکارم داره دیگه.
بالاخره بعد از کلی راه رفتن نشستم تو پارک. ساعت دقیقا 10:30بود. مادرم هنوز نیومده بود. و اون ماشین همچنان اونورخیابون پارک بود. همینجوری سرم تو گوشیم بود که حس کردم یکی بهم نزدیک شد....



#فاطمه_سوری



کپی بدون ذکر نام نویسنده و کسب اجازه از بانو اف.سین حرام است.


| @ef_sin |