نسخه کمدی تکراری شوروی! یکی از جوکهایی که در اواخر دوران شو | اقتصاد بازار
نسخه کمدی تکراری شوروی!
یکی از جوکهایی که در اواخر دوران شوروی (که مردم عادت داشتند به صفهای طولانی) بین عوام رواج پیدا کرد این بود که مردی که ساعتها در صف خرید ودکا بود، بالاخره از کوره در میره و میگه دیگه نمیتونم تو صف وایسم، میرم کرملین خود گورباچف رو میکشم! سپس از صف خارج میشه و میره، اما مدتی بعد برمیگرده. ازش میپرسند چی شد؟ و میگه رفتم دیدم صف کشتن گورباچف طولانیتره!
صف برای تهیه کالاهای عمومی مورد نیاز مردم، به یک محرک سیاسی تبدیل میشه. چون افراد غیرسیاسی رو هم میتونه چنان عاصی کنه که به براندازی فکر کنند.
در دوران جنگ جهانی دوم، دولت شوروی صف در پیادهرو رو ممنوع کرده بود، و فروشگاهها فقط در داخل ساختمان یا محوطهشون اجازه داشتند صف داشته باشند. چون حتی منظره صف برای رهگذران هم میتونه یک پیام سیاسی بشون منتقل کنه. اما فقر، ناکارآمدی و اقتصاد دستوری، اجازه نداد این ممنوعیت پابرجا بمونه و بعد از جنگ صفها طولانیتر شد. اینکه روز یکشنبه وارد صف بشن و نفر هزار و پانصد باشن و روز دوشنبه برگردند و ببینند نفر ششصد و پنجاه هستند، عادی بود. دلیل چنین وضعی صرفا بسته بودن اقتصاد و فقدان رقابت در بازار نبود، که البته خود این دلیل بزرگیه. بلکه این اولویتبندیهای حکومت بود که افکت منفی اقتصاد بسته رو چندبرابر میکرد.
شوروی هشت سال بعد از اینکه فضانوردش رو به مدار زمین بفرسته، اولین کارخانه دستمال توالت رو راهاندازی کرد! در حالی که پشت سر هم ماهواره به فضا میفرستادند، دولت در توزیع صابون عاجز بود.
چون این پرتاب موشک بود که میتونست اقتدار رو به نمایش دربیاره، نه توزیع درست صابون. کسی اینطور فکر نمیکرد که اینکه هرکس صابون لازم داشت بره تا سر خیابون و از فروشگاه بخره و ده دقیقه بعد برگرده نشون میده که مملکت داره درست کار میکنه. نشانه درست کار کردن مملکت این بود که کارهای بزرگ، مخصوصا کارهایی که بقیه انجام ندادهاند، انجام بشه.
البته حقیقت مثل چکههای آب لولهای که نشت میده و به مرور کل سقف نم میده، به مرور به همهجا نفوذ خواهد کرد، از جمله در ذهن کسانی که به کارهای بزرگ چشم دوخته بودند. دقیقا همون کسانی که از ساخت بزرگترین موشکها و هواپیماها و کارخانهها و اتوبانها کیفور میشدند، این حس زمینهای در ذهنشون جا میگرفت که «هیچ چیز این خرابشده درست کار نمیکنه». و همینها وقتی شوروی از هم پاشید، درست مثل اینکه یک فیلم در حال پخش باشه، فقط تماشا کردند.
و ما در ایران محکومیم به تجربه نسخه کمدی-... شوروی. درست همزمان با ذوقزدگی نظام و کوتولههای سایبریش از قدرت راکتهای ملخدار ... در کشتن زنان باردار، صف نان در بیشتر مناطق شهری به وضعیت دهه شصت برگشته.
حذف کامل برنج از سفره خیلی از خانوادهها، و دستوری بودن کل مسیر مزرعه تا نانوایی، وضعیت رو به بدتر از دوران جنگ تبدیل کرده.
همونطور که صفهای دهه ۱۹۸۰ شوروی به مراتب بدتر از صفهای دهه ۱۹۴۰ بودند. قسمت کمدی این تکرار تاریخی اونجاست که برای خرید نان یک سیستم پرداخت، با صفحه تاچ! راهاندازی شده که در دنیا مشابهش وجود نداره!
از آنجایی که عقلانیتی در کار نیست که مسیر رو تغییر بده، مرحله حتمی بعدی اینه که اونهایی که در صف هستند، در لحظه فروپاشی فقط تماشا کنند. منبع:کارخونه . نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی: