بانکداری به اخلاق چه ربطی دارد؟ مهرپویا اعلا این مطلب را | اقتصاد بازار
بانکداری به اخلاق چه ربطی دارد؟
مهرپویا اعلا این مطلب را میتوان گزارشی بسیار بسیار مختصر از کتاب «پول، اعتبار بانکی و بحرانهای اقتصادی۱» اثر خسوس هوئرتا د سوتو نامید، که شاید مخاطب با خواندن آن به خواندن خود کتاب نیز علاقه پیدا کند. تا جایی که شنیدهام دوست عزیزی در حال ترجمۀ آن کتاب پراهمیت به فارسی نیز هست.
فرض کنید من ده سکۀ طلا پیش کسی به امانت گذاشتهام و آن فرد در ازای آن برگه/اسکناسهایی را در اختیار من میگذارد که حاکی از آن امانتاند. این اسکناسها تضمین میکنند که به محض ارائۀ آنها، طلاهای به امانت گذاشتۀ من نزد او مسترد خواهد شد. ممکن است من در ازای خرید کالایی بخواهم به جای پول بخشی از همان برگهها را به فروشنده بدهم که در نتیجه او هرگاه مایل بود برگهها را نزد امانتگیر ببرد و طلاها را مطالبه کند. حالا اگر امانتگیر آن طلای به امانت گذارده را به کس دیگری وام دهد در واقع به دارایی من تجاوز کرده است؛ مگر آنکه قرارداد نه جنبۀ امانت که جنبۀ اجاره داشته باشد.
به این معنا که مثلاً من با سر رسید یک ساله آن ده سکه را در اختیار امانتگیر/بانک گذاشته باشم؛ یا به بیان دیگر ده سکه را به بانک اجاره دهم. در این حالت بانک تا یک سال مالک آن طلاهاست و میتواند از آنها استفاده کند. مانند این است که کسی خانهای را به مدت یک سال اجاره کند و در نتیجه تا یک سال حق استفاده از خانه را دارد به شرط آنکه پس از یک سال خانه را سالم تحویل دهد. بانک هم با دریافت پول به صورت سپردۀ بلندمدت در واقع آن پول را اجاره کرده است و حق دارد تا زمان رسیدن مهلت سر رسید از آن استفاده کند به شرطی که پس از پایان مهلت عین پول را مطابق قرارداد پس بدهد. این استفاده به افزایش غیرواقعی حجم پول در گردش منتهی نمیشود. چرا؟
باز گردیم به مثال ده سکۀ طلا. فرض کنید من آن ده سکه را با مهلت یک ساله به امانتگیر اجاره دادهام. در طول این یک سال من آن ده سکۀ طلا را از آن خود نمیدانم و توانایی خرج کردن آنها را ندارم. حتی اگر در ازای این ده سکه برگههایی در اختیارم باشند که قابل انتقال به غیر باشند، باز این حقیقت که آن برگهها تنها با رسیدن مهلت بازپرداخت، و نه زودتر، قابلیت تعویض شدن با طلا را دارند عوض نمیشود. بنابراین از پول تنها یک بار استفاده میشود.
اما در حالت سپردۀ امانتی۲ (تقریباً مشابه سپردۀ کوتاه مدت) داستان متفاوت است. در اینجا امانتگیر متعهد است که با ارائۀ اسناد بیدرنگ طلاها را به من بازگرداند. با این حال در اینجا اتفاقی بسیار شگفتانگیز میافتاد و بانکها در لحظاتی از تاریخ حقهای زدند که باعث میشد از یک پول دو بار یا بیشتر استفاده شود. فهم این اتفاق شگفتانگیز یکی از کلیدهای فهم بحرانهای مالی - و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... - به ویژه در دوران معاصر است. به راستی بانکها چه کردند که کار خراب شد؟ . نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی: