2021-05-31 09:41:02
حدود دخالت حکومتها در امور مردم
موسی غنینژاد، دنیای اقتصاد
یک سوال مهم حدود دخالت حکومتها در امور مردم است؛ باید پاسخ دقیقی به این پرسش داده شود که حکومتها در چه جاهایی میتوانند در امور مردم دخالت کنند و در چه قسمتهایی حق ندارند. مخصوصا برای حکومتهایی که به حقوق طبیعی مردم قائل هستند.
حدود دخالت حکومت در امور مردم پرسشی بنیادی است که پاسخ به آن مستلزم پرداختن به موضوع ضرورت وجودی حکومتهاست. فلاسفه سیاسی دوران جدید بر این رای هستند که حکومتها وظیفه صیانت از حقوق ذاتی یا حقوق طبیعی انسانها را بر عهده دارند. اما تجربه تاریخی نشان داده است که چه بسا همین حکومتها به بزرگترین ضایعکنندگان حقوق مردم تبدیل شدهاند.
تدبیری که در دنیای جدید برای این مساله اندیشیده شده و تا حدود زیادی موثر بوده، عبارت است از محدود کردن یا مشروط کردن حاکمان به اجرای قوانین از پیش تعیینشده که اصطلاحا حکومتهای مبتنی بر قانون اساسی یا مشروطه نامیده میشوند.
در حکومت مشروطه قانون دست حاکمان را میبندد و مانع از آن میشود که ارادههای خاص صاحبان قدرت سیاسی بر سرنوشت مردمان تحمیل شود. بنابراین پاسخ ساده و واضحی که به پرسش مطرحشده در آغاز این نوشته میتوان داد، این است که قانون حدود دخالت حکومت در امور مردم را تعیین میکند.
اما در واقعیت امر، مساله ابعاد پیچیدهتری دارد که این پاسخ ساده برای آن کفایت نمیکند. ما اینجا صرفا به دو وجه مهم این پیچیدگی میپردازیم؛ یکی اینکه مجریان قانون یا دولتمردان انسانهایی همانند بقیه هستند و ممکن است اشتباه کنند یا مهمتر از آن در پی منافع شخصی خود باشند و آن را در عمل بر مصلحت عمومی ترجیح دهند.
مساله دوم که در ارتباط تنگاتنگ با اولی است این است که همین دولتمردان ممکن است مشوق و بانی «قوانینی» باشند که به جای خدمت به منافع عمومی، در عمل منافع یک عده یا گروه سیاسی خاصی را مد نظر قرار دهند.
مهمترین عامل این انحراف چیزی نیست جز قانون نامیدن هر آنچه در مراجع رسمی، اعم از دولت، مجلس یا هر نهاد رسمی دیگر به تصویب میرسد؛ فارغ از اینکه معلوم شود این مصوبه در جهت منافع عمومی است یا خیر.
این تلقی اشتباه از مفهوم حقیقی قانون ناشی از غفلت از این اصل اساسی است که هر قانونی باید به روشنی ناظر بر صیانت از حقوق و آزادیهای ذاتی (طبیعی) انسان باشد و گرنه مصوبهای است که شأن قانونی ندارد و در خدمت منافع خاص است. از این نوع مصوبهها حتی در کشورهای پیشرفته هم میتوان سراغ گرفت که محصول فشار سیاسی برخی احزاب، تشکلهای صنفی و غیره است.
اگر دقت کنیم بسیاری از مداخلات حکومت در اقتصاد، بهویژه در بازارها از این نوع است. به جرات میتوان گفت که اکثریت قریب به اتفاق مداخله دولت در قیمتگذاری دستوری در بازارها برخلاف حقوق ذاتی انسانی و منافع ملی است. قیمت گذاری کالاها و خدمات که به بهانه کنترل تورم و جلوگیری از گرانی صورت میگیرد نه تنها هیچوقت نتیجهبخش نبوده بلکه موجب کاهش تولید و زیان عمومی میشود.
اقتصاد به زبان ساده
@eghtesaderooz
360 views06:41