2022-05-21 15:42:30
«عشق وتبعید»
به بهانه وفات مظفرالنواب شاعر برجسته عراقی
فرید حیدری آل کثیر
اولین باری که مظفرالنواب راشناختم از دریچه موسیقی بود.ترانه ای که تمام ذوقش را درآن ریخت و با رنگ و بوی شعبی آن را ترنم زبان مردم کوچه و بازار کرد
«مرینا بیکم حمد واحنا ابقطار الیل/سمعینا دگ اگهوه وشمینا ریحةهیل»
آنقدر این شعر در دل و جان مینشیند که گویی با جان خسته مردم صحبت دیرینه دارد. آخر وقتی از دل مردمی برخاسته باشی شعرت، حرفت واحساست خواه ناخواه رنگ وبوی عشقها و دغدغه های مردم آن سامان را میگیرد.
اینکه شاعری تا بمیرد اورا یاد کنیم واز او بنویسیم کاری پسندیده به نظر نمی آید ولی چه باید کرد که پیچ وخم زندگی و دل مشغولیها با ما کاری کرده که شاید رسیدن قطار زندگی دیگران به ایستگاه آخر مارا متوجه کند.
مثل قطار زندگی مظفر النواب که به ایستگاه آخر رسید.
مبارزه جزیی جداناشدنی از زندگیش بود وزندان وتبعید را با تمام وجود به جان خریده بود و در راه وطن وآرمانخواهی خود از هیچ کوششی دریغ نکرد.
او مثل تمام شاعران انقلابی عرب بر درد فلسطین می گریست وبی تفاوتی حاکمان را تاب نمی آورد و گاهی دربرابر این بی تفاوتی از بکار گیری زبان گزنده وحتی رکیک ابایی ندارد شعر القدس عروس عروبتکم ویا قصیده« قمم» که سران حکومت هارا به شکلی تهکمی به باد انتقاد گرفته بود، مثال روشن این سخن است.
اوکه مثل الجواهری از سلاله سادات است عشق به ائمه اطهار خصوصا امام حسین بعنوان نماد ظلم ستیزی ومقاوت در شعرش موج میزند.
شعر نواب فصلی زیبا دارد.فصلی که با فرار از کشورش به بهانه های سیاسی آغاز میشود وبه کشور همسایه ایران میرسد اهواز و محمره(خرمشهر)را میبیند و گویا با دنیای گمشده روبرو میشود.دنیایی که تا پیش از این نمیشناخته و با نگاهی شگفت زده به آن می نگرد
في العاشر من نيسان بكيت على أبواب الأهواز
فخذاي تشقق لحمها من امواس مياه الليل
وأخذت حشائش برية تكتظ برائحة الشهوة.......
المشدود كنذر في رجلي
نسيت على أبواب الأهواز عيوني .....
این شاعر با کوله باری از شعر وعشق و امید وبا یک جهان ایستادگی وظلم ستیزی در غربت چشم فروبست و آخرین قصیده دفتر زندگیش را سرود.
ای میهن من ! تا کی نفتکشی خواهی بود
که دودههای غم واندوه بر آن نقش بسته
و پرچمهای کشورهای بزرگ بر بالای آن به اهتزاز درآمده
و تا کی ما همچنان با ذلت جان خواهیم داد؟
برای تو اشک میریزم ای بلاد ذبح و کشتار
که همچون مغازهای هستی که لباسهای مردگان در آن به نمایش گذاشته میشود..
میهنم همه چیز را به من آموخت
میهنم به من آموخت آموخت
که حوادث نگاشته شده در کتاب تاریخ
اگر با خون همراه نباشد، جعلی و ساختگی است
کانال اگزار
@Egzar
168 viewsedited 12:42