2019-03-30 12:13:05
به تاکید باید گفت که نو شدن عیدانه
به معنای دقیق کلمه در بیرون وجود آدمی روی نمیدهد
تا کسی از درون نو و تازه نشود،دنیای بیرون او هم تازگی نخواهد یافت.
نو شدن درونی حاصل فرآیندی طولانی و گاه تلخ است و آنگاه شیرینیهایی که از پس تلخیها،
کامیابیهایی که پس از ناکامیها
برای سالک منتظر پیش میآید،شایسته عید دانستن است
اما کسی که رنجی نمیبرد و تلخیای نمىچشد و به انتظاری نمینشیند،اگر همهی عالم را طراوت فراگیرد،
ذره ای از آن شادابی به ضمیر وی راه نمییابد.
برای او نعمتهای عالم،همواره کهنه است و هرگز رنگ تازگی به خود نمیگیرد
درحالیکه همین نعمتها برای برخی لحظه به لحظه نو میشود
از خدا میخواهیم که سایهی عید را بر جسم و روح همگان بگستراند و همزمان با طراوت گرفتن خاک،
سرزمین دلهای ما را نیز معطر بگرداند…
باز آمدم چون عید نو
تا قفل زندان بشکنم
این چرخ مردمخوار را
چنگال و دندان بشکنم
ای که میان جان من
تلقین شعرم می کنی
گر تن زنم خامش کنم
ترسم که فرمان بشکنم
از نگاه مولوی عید وقتی است که:
قفل زندان میشکند و زندانیان آزاد میشوند.
نه فقط زندانیان طبیعت بلکه زندانیان سلطان،
یعنی گناهکاران دربند .
ویژگی عید
شکستن قفل زندان و شکستن چنگال و دندان این چرخ مردمخوار است .
یعنی زندان ستم
زندان تعلق
زندان رذیلت
زندان گناه
زندان بیگانگی با خود
زندان تنهایی
زندان جدایی
در عالم طبیعت هم یعنی شکستن زندان زمستان و خزان و گشودن ابروی طبیعت
این بهار نو ز بعد برگریز
هست برهان وجود رستخیز
زندانیان خاک از زمین میگریزند.
دانههایی که در خاک رفتهاند کم کم سربر میآورند و سبز میشوند.
از همهی اینها مهمتر،
بدن هم از نظر عارفان یک زندان است و عید روح،
شکستن زندان بدن است.
یعنی سلطهی روح بر بدن و بیرون آمدن از اسارت تن
یکی تیشه بگیرید
پی حفرهی زندان
چو زندان بشکستید
همه شاه و امیرید
به نقل از دکتر سروش در قمار عاشقانه
336 viewsاب باران, 09:13