Get Mystery Box with random crypto!

سخن

لوگوی کانال تلگرام elders — سخن س
لوگوی کانال تلگرام elders — سخن
آدرس کانال: @elders
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 62
توضیحات از کانال

جهت ارتباط باادمین و تبلیغات وتبادل
@smhtaghavy
به کانال سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2020-03-16 09:39:07 گوشه‌ی امنِ امید

داشتیم با علی و افسانه و امید و دیگر اراذل قایم‌موشک بازی می‌کردیم. بازی‌مان طوری جدی بود که اگر ما را برای حفاظت از کیان مملکت می‌فرستادند طرفی، روسفید برمی‌گشتیم.

 
بازی که شروع می‌شد هرکسی گوشۀ امنی پیدا می‌کرد و پناه می‌گرفت. علی معمولاً تا آخر بازی پیدا نمی‌شد چون می‌رفت بالای درخت زردآلو و آن بالا میوه می‌چید و می‌خورد و به ریش بقیه می‌خندید.

افسانه برعکس، حس مدیریت و مسئولیت‌پذیری بی‌موقعش گل می‌کرد و یکهو می‌آمد بیرون و وسط حیاط به شرایط بازی اعتراض می‌کرد. همان موقع هم می‌سوخت.
 

حالا که عکس‌العمل مردم را در شرایط (استثنائا) نابسامان این روزها می‌بینم، یاد آن بازی می‌افتم. خیلی‌ها مثل افسانه که تا دیروز ازشان خبری نبود و صدایی نداشتند، یکهو با شلوغیِ اوضاع می‌پرند وسط و به‌اندازۀ وسع خودشان فحش می‌دهند و اعتراض می‌کنند. بعضی‌ها هم همچنان در گوشۀ امنِ امیدشان مانده‌اند.


هرکدام از ما دایره‌ای نامرئی به دور خود داریم به نام دایرۀ کنترل. چیزهایی که در حد این دایره است را می‌توانیم کنترل کنیم اما برای بیرون از این دایره کاری از دستمان برنمی‌آید. در بیرون از دایره، حداقل کاری که می‌توانیم برای شرایط نابسامان بکنیم این است که به ناامیدی بقیه دامن نزنیم.


چه اشکالی دارد هنوز ادای آدم‌های زنده را دربیاوریم؟

 
چه اشکالی دارد با امید دادن، حتی برای چند ثانیه، ذهن آدم‌ها را از کثافتِ ناامیدی و بدبختی بیرون بکشیم؟

 
ناامید بودن و ناامید کردن هزینه ندارد. همین کافیست که مثل گلوله برفی بیفتی وسط روزمرگی و ناله کنی و هر روز حجم ناامیدی‌ات بزرگ‌تر شود. خراب کردن همیشه ساده‌تر است. ساختن است که سخت است.

اما امید داشتن و امید دادن هزینه دارد. باید برایش آستین بالا بزنی و کاری کنی.

 
خیلی از ما به عینک نیاز داریم؛ عینکی دوربین تا قدری آن‌طرف‌تر از پاهای خودمان را ببینیم. متأسفانه عینک ما برای بقیه کار نمی‌کند و باید هرکسی خودش به این نتیجه برسند که ناامیدی چه سمّ مهلکی است.

یکجایی درون همۀ ما هست که می‌شود رفت توش نشست و مثل علیِ بالای درخت زردآلو، پلان دنیا را ازآنجا تماشا کرد و به ریشِ سختی‌ها خندید.

کافیست به امیدی که در درونمان روشن است، مثل یک زردآلوی بزرگ گاز بزنیم و هوس کنیم تا هسته‌اش را در خاک بیندازیم.
 
هستۀ میوه‌ای که می‌افتد درون باغچه و بی‌اینکه بدانیم سبز و به درختی تبدیل می‌شود. امید هم همین است. کافیست به آن زردآلوی لعنتی گاز بزنیم. شاید بدون اینکه بدانیم، آدمی به‌واسطۀ شادی ما، امید به زندگی پیدا کند و قلبش مثل آن درخت سبز شود.
 

یادم هست که من و شیوا قایم شده بودیم و بلند می‌خندیدم و همیشه با خنده‌هایمان لو می‌رفتیم و پیدایمان می‌کردند. به نظرم می‌سوختیم اما نمی‌باختیم چون تا لحظۀ آخر خندیده بودیم.
کاش بلد باشیم‌ تا لحظه آخر بخندیم و امید را از دست ندهیم.

کاش هنوز علی بلد باشد برود جایی پلان دنیا را تماشا کند و به زردآلوی امید، هرروز گاز بزند.
.......
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
607 views06:39
باز کردن / نظر دهید
2019-08-15 13:37:42
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
460 views10:37
باز کردن / نظر دهید
2019-08-04 21:28:54 حاجی به شراب خیلی علاقه مند بود و در مجالسِ مهمانی بی ریا مینوشید ،‌ قُمار هم میزد یعنی پاسور و تخته نرد، آن هم وقتی که اطمینان داشت که از حریف خواهد بُرد، ماه رمضان هم به بهانهٔ کسالت روزه را میخورد اما جلویِ مردم تسبیح می اَنداخت و اِستغفار می فرستاد و در مناقب روزه سخنرانی میکرد.
هر وقت که خواب بود یا با زن‌هایش کشمکش داشت و احیاناً کسی به دیدنش می آمد نوکرش عادت کرده بود که بگوید :
« آقا سرِ نمازه » یا « آقا به مسجد رفته»
حاجی معتقد بود که زندگی یعنی : تقلب ، دروغ ، تزویر ، پشتِ هم اندازی و کلاه برداری ، زیرا جامعهٔ او رویِ این اصول درست شده بود و هرکس بهتر میتوانست کلاه بگذارد و سنبل کاری بکند ، بهتر گلیمِ خود را از آب بیرون می کشید ، از این رو کار‌چاق‌کنی ، پشتِ هم اندازی ، جاسوسی‌، چاپلوسی و عوام فریبی جزوِ غریزهٔ او شده بود .
او می گفت تویِ دنیا دوطبقه مردم هستند : بچاپ و چاپیده ، اگر نمی خواهی جزوِ چاپیده ها باشی سعی کن که دیگران را بچاپی!

صادق هدایت
=================================================
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
438 views18:28
باز کردن / نظر دهید
2019-06-21 10:07:02 داستانی بسیار خواندنی و عبرت انگیز برای ما
از حکایت نادرشاه

@Elders

باغبان و وزیر
نادر شاه کبیردر حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :
پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!!
من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!!
نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند ...
هردو آمدند و نادر شاه گفت :
در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده !!!!
هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند
.@Elders

ابتدا باغبان گفت :
پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ....
سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :
پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه سفید را دیدم ، او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است ، نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است بچه گربه ماده خاکستری رنگ است . حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از شیر مادرشان تغذیه میکنند .
همچنین چشم چپ بچه گربه ماده عفونت نموده که ممکن است برایش مشکل ساز شود !!!
نادر شاه روبه باغبان کرد و گفت این است که تو باغبان شده ای و ایشان وزیر ....
هرکس در هر جایگاهی که باشد لیاقتش اینگونه بوده است .پس هیچوقت حسرت داشته های دیگران را نخورید و بفکر رفع ایرادهای خود باشید و بدانید فقط و فقط اشتباهات ورفتار و تفکرتان شما را در این جایگاه قرار داده است

اشتراک گذاری مطالب نشانه حمایت از ماست

Join عضویت
@Elders
347 views07:07
باز کردن / نظر دهید
2019-06-21 09:58:09 ژمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند.

@elders

مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم.
وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟

مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست.
نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.
منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی


برای ترویج خواندن مطالب مفید و داستان کوتاه لطفا کانال ما را به دیگران پیشنهاد کنید

Join عضویت
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
288 viewsedited  06:58
باز کردن / نظر دهید
2019-06-21 09:45:51 سلام دوستان
بعد از مدت ها غیر فعال بودن تصمیم گرفتیم برگردیم و به انتشار داستان های زیبا و پند اموز بپردازیم متشکرم که مارا تنها نگذاشتید
226 views06:45
باز کردن / نظر دهید
2018-08-31 19:33:10 سخن pinned «به ایران شلیک نکنیم! گاهی می بینیم که دانشجو، کارمند، راننده تاکسی، نگهبان توالت عمومی، رئیس بانک تا چشمشان به یک خارجی می افتد. شروع می کنند: - اوه! ایران ایز نات گود! خارج ایز اوکی! وی آر لییو این بدبختی! ... هلپ می گو تو خارج! پلیز! وقتی تا این اندازه…»
16:33
باز کردن / نظر دهید
2018-02-14 06:53:45 اگر به ظالم رو بدهی و بگذاری که یک انگشت به حق تو تجاوز کند، به هزار انگشت هم اکتفا نخواهد کرد! این خود ما انسان ها هستیم که می بایست حریم خود را بزرگ درنظر بگیریم


چارلز دیکنز
=================================================
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
1.4K views03:53
باز کردن / نظر دهید
2018-02-12 15:24:06 دوستى در بازگشت از سفر چين تعريف ميكرد كه در آنجا مدير شركت چينى از وى سؤال كرده بوده كه :
دين و مذهب شما ايرانيان چيست ؟
اين دوست بنده براى او شرح داده بود ، و سپس از آن مدير چينی علت سؤالش را پرسيده بود. او هم جواب داده كه:
چندى پيش چند تن از بازاريان تهران نزد او رفته بودند برای واردات اجناس چينى . وقت ناهار براى آنان مرغ سوخارى آورده بوده ، ولى آنان از خوردن آن خوددارى كرده بودند؛ چون كه حرام است و ذبح شرعی نشده است،
ولى از وى با اصرار خواسته بودند كه بر روى ان اجناس چينی بنويسد :
Made in Japan

مرد چينی ميخواست با اين دين آشنا شود.
=================================================
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
1.0K views12:24
باز کردن / نظر دهید
2018-02-10 18:39:28 تفاوت بیشعور با احمق!

حقیقتش را که بخواهید احمق مجرم نیست، بیمار است....
یعنی: معمولاً احمق ها آگاهانه دست به حماقت نمی زنند
خیلی از آن ها حتی فکر می کنند که خردمند و دانا هستند نه احمق!
احمق ها بیشتر از آنکه موجب تنفر بشوند، مایه ترحمند....

بیشعور ها اما داستان شان با احمق ها فرق دارد.

کسی که ساعت سه صبح بوق میزند بیشعور است.
کسی که جلو تمام زنان مسیر می ایستد بیشعور است.
کسی که در خیابان باریک دوبله پارک می کند بیشعور است.
کسی که شب تمام مسیر را نور بالا می رود بیشعور است.

این ها بیشعورند حالا یا از نوع احمق بیشعور یا از نوع پروفسور بیشعور

احمق بودن درد ندارد،‌ درمان هم ندارد، ربطی هم به شعور ندارد، بیشعوری از جای دیگری می آید
از خانه و مدرسه، از سرانه مطالعه، از خود شیفتگی، از بی وجدانی، از مرکز فرهنگ فاسد
بیشعوری واگیر دارد، هم درد دارد و هم درمان...

مشکل ما، احمق ها نیستند
مشکل ما، هیچوقت احمق ها نبودند
مشکل ما، بیشعور ها هستند.
یادتان باشد سواد هیچ وقت شعور نمیاره.

شعور یعنی تشخیص کار خوب از بد
شعور یعنی تشخیص کار درست از اشتباه
سواد یاد گرفتن فرمول و اطلاعات در علم و یا مبحث خاصی است!
این شعور هست که راه استفاده درست و یا غلط از علم (سواد) رو به ما میگه!
شعور رو به کسی نمیشه آموزش داد؛ یک انسان میبایست در درون خودش طلب شعور کند تا به آن دست پیدا کند!

بیشعوری، دکتر خاویر کرمنت
=================================================
به کانال تلگرامی سخن بپیوندید
https://telegram.me/joinchat/BiAxST6z_-IPT5i82zA7Kw
1.1K views15:39
باز کردن / نظر دهید